مهر احمدى

 

« لَقَدْ کانَ لَکُم فِی رَسوُلِ اللهِ اُسوةٌ حَسَنَة » (1)

ساليان و قرون متمادى است كه دانشمندان و انديشمندان عالم در پاسخ به اين سؤال كه محمد (ص) كيست و چه شخصيتى داشته است ؛ كتاب‏ها و مقالاتى نوشته ‏اند و به قدر توان و فهم خويش مطالبى را بيان كرده ‏اند ، به طورى كه اگر بخواهيم آثارى را كه در خصوص آن پيامبر عظيم الهى به زبان‏هاى مختلف تاليف شده است جمع ‏آورى كنيم ، موسوعه ‏ى بسيار عظيمى خواهد شد كه از نظر كمى و كيفى بى ‏نظير است . به نظر شما رمز عظمت و ماندگارى شخصيت ِ فردى كه به مكتب نرفت و خط ننوشت و مسأله ‏آموز صد مدرس شد ، چيست؟

پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله به دست پروردگار عالميان پرورش يافت و در مدت رسالت و پيامبرى به پيروزى‏هاى بزرگى دست ‏يافت كه بخشى از آن عبارتند از:

- لغو امتياز خواهى و برترى ‏جويى سفيد بر سياه.

- مبارزه با نظام قبيلگى و قوم محورى.

- رهانيدن ستمديدگان از دست ظلم ستمگران و طاغوت‏.

- تثبيت و احياى حقوق از دست رفته‏ ى زنان.

- فراخوانى مردم به كسب علم و دانش و دورى از فساد و فحشا.

- پى ريزى پايه و شالوده‏ ی حكومت‏ بر اساس عقل ، منطق و درايت ‏به جاى احساس و عاطفه.

و در يك كلام ، او توانست مردمان خشن ، بى‏عاطفه و بى احساس شبه جزيره ی عربستان را پس از قرن‏ها فلاكت و بدبختى به عزت و سربلندى و نام ‏آورى برساند و گستره‏ ی حكومت اسلامى را از آن سرزمين خشك و سوزان تا عمق آفريقا و اروپاى سر سبز و پردامنه امتداد بخشد .

ما در اين نوشتار به اختصار ، تنها به يكى از ابعاد شخصيتى ِ پيامبراسلام ، يعنى اخلاق اجتماعى آن حضرت در كلام بزرگ مربى او ، حضرت رب العالمين مى‏پردازيم ، چه اين كه حضرتش فرمود: « انا اديبُ الله و على اديبى...» (2) من تربيت‏ يافته‏ خداى متعال هستم و على به دست من تربيت‏ شده است. در ادامه نيز اخلاق اجتماعى آن حضرت را در احاديث ‏شيعه و سنى بررسى مى‏كنيم.

خداوند متعال در سوره‏ ی مباركه ی آل عمران ، آيه 159 چنين مى‏فرمايد :

« فيما رَحمة مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو کُنتَ فَظّا غَليظَ القَلبِ لا نَفَضُّوا مِن حَولِکَ فَاعْفُ عَنهُم وَ اسْتَغفِرْ لَهُم وَشاوِرهُم فِي الاَمرِ فَاذا عَزَمْتَ فَتَوَکَلْ عَلي اللهِ اِنَّ اللهَ يُحِبُ المُتَوکِلينَ.

در آيه فوق رمز جذب و گرايش مردم نسبت به پيامبرصلى ‏الله عليه و آله ، نرم ‏خويى ، خوش‏رويى و ملايمت آن حضرت در رفتار با مردم شمرده شده است و تأكيد مى‏كند كه : " اگر چنين نبودی ، مردم از اطراف تو پراكنده مى‏شدند و اين موهبتى الهى است."

براى آشنايى بيشتر با خلق و خوى عظيم رسول خدا صلى الله عليه و آله ، به سراغ جمعى از صحابه ‏ى آن حضرت مى‏رويم و از آنان مى‏خواهيم برايمان از خصوصيات رسول خدا صلى الله عليه و آله سخن بگويند :

 

پيامبر صلى الله عليه و آله با همراهان

انس بن مالك ، كه ده سال به خدمتگزارى رسول خدا صلى الله عليه و آله پرداخت ، مى‏گويد: در اين مدت براى كارهايى كه انجام مى‏دادم حتى نمى‏گفتند: چرا اين كار را كرده‏ اى؟ و اگر كارى را ترك مى‏كردم و انجام نمى‏دادم ، نمى‏گفتند: چرا انجام نداده ‏اى؟ ايشان در اين مدت به من حتى «اف‏» نگفتند (3) ( كلمه ‏اى كه حكايت از اعتراض و ناراحتى داشته باشد ، از ايشان شنيده نشد.)

انس مى‏گويد: غذاى آن حضرت يك جرعه شير براى افطار و يك جرعه براى سحر بود و چه بسا تنها يك جرعه براى افطار و سحر ميل مى‏نمودند.

يك شب براى افطار آن حضرت شير آماده كرده بودم ولى با تأخير حضرت مواجه شدم. گمان كردم حضرت به منزل يكى از صحابه رفته و افطارى خورده است ؛ از اين رو شير را نوشيدم.

حضرت پس از عشا از مسجد آمدند ، من بلافاصله از يكى از صحابه‏ ی حضرت پرسيدم: آيا پيامبر افطارى خورده اند؟ گفت: خير. پيامبر صلى الله عليه و آله بى آن كه چيزى بگويد و اعتراضى كنند شب را بدون غذا و افطار به صبح رساندند و تا به حال حتى سؤالى در آن مورد نپرسيده ، بلكه يادآورى هم نكردند. (4)

 

همكارى در كارهاى گروهى

يكى از ويژگى‏هاى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، تواضع و فروتنى بود تا جايى كه در جمع اصحاب بدون هيچ امتيازخواهى به همكارى و هميارى مى‏پرداخت.

در كتاب ارزشمند مكارم الاخلاق چنين نقل شده است كه : روزى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به همراه كاروان در سفر بودند ، پيامبر فرمود: « گوسفندى براى غذا آماده شود.» يكى از صحابه گفت: ذبح آن با من ، ديگرى گفت :  پوست كردن و سلاخى آن نيز با من ، ديگرى گفت: پختن آن هم با من ، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: « جمع آورى هيزم و چوب نيز به عهده من ‏» ، اصحاب گفتند: يا رسول ‏الله ، با بودن ما شما زحمت نكشيد. فرمود: « مى‏دانم شما كارها را انجام مى‏دهيد وليكن من دوست ندارم كه بر شما امتيازى داشته باشم و خداوند نيز از امتياز داشتن بنده ‏اش در ميان اصحاب خود خشنود نيست‏ » . آن گاه برخاست و به جمع ‏آورى هيزم پرداخت. (5)

 

رفاقت و دوستى با ياران

در كتاب شريف كافى حديثی ‏بسيار جالب و خواندنى ، در موضوع رفاقت رسول خدا صلى الله عليه و آله با صحابه نقل شده كه متن آن چنين است:

« رسول خدا صلى الله عليه و آله براى انجام غسل از منزل خارج شده و به سوى چاه رفتند . حذيفة بن‏ يمان با پارچه‏اى حايل ايجاد كرد تا پيامبر غسل كرد. آن گاه حذيفه براى غسل نشست ، پيامبر صلى الله عليه و آله پارچه‏ اى را برداشت تا براى او حايلى درست كند. حذيفه ابا كرد و گفت: پدر و مادرم به فدايت اى رسول خدا ، اين كار را نكنيد. پيامبر صلى الله عليه و آله نپذيرفت و پارچه را نگه داشت تا حذيفه غسل كرد و فرمود: « هر گاه دو نفر با هم دوست ‏شدند ، محبوب‏ترين آن‏ها نزد خداوند كسى است كه با دوستش بيشتر رفاقت و همكارى كند.» (6)

پيامبر عظيم الشان اسلام در مجالست‏ با دوستان ، هيچ گاه خود را برتر و بالاتر از ديگران نمى‏دانست و در جمعى كه ايشان حضور داشت ، اگر شخص غريبى وارد مى‏شد و پيامبر را نمى‏شناخت‏ بايد سؤال مى‏كرد كه: كدامتان رسول خدا هستيد چون آن قدر بى‏آلايش و خاكى بود كه از محل جلوس و شكل لباس وى ، كسى نمى‏توانست ايشان را بشناسد و همواره به اصحاب و ياران با التفات مى‏نگريست. به اين داستان توجه كنيد.  

روزى اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد خانه ‏ى پيامبر شدند ، به قدرى ازدحام شد كه ديگر در خانه جا نبود. جريربن عبدالله ( يكى از اصحاب) آمد ولى به دليل ازدحام ، خارج از منزل نشست. پيامبر با ديدن او لباس خود را (عباى خود را) برداشت ، پيچيده  و براى وى فرستاد و فرمود: روى اين لباس بنشين. جرير بن عبدالله ( كه تحت تاثير مهرورزى پيامبر قرار گرفته بود ) لباس را برداشت ، بوسيد و بر ديدگان خود گذاشت. (7)

برای مبارزه با تملـّق و چاپلوسى و تعارفات بى‏ فايده و پرضرر ، مناسب است ‏سيره ی عملى پيامبر اكرم را اسوه و الگوى خويش قرار دهيم . انس بن مالك مى‏گويد : محبوب‏ ترين فرد نزد اصحاب ، رسول خدا صلى الله عليه و آله بود ولى با اين حال وقتى پيامبر را مى‏ديدند از جا بلند نمى‏شدند ، زيرا پيامبر اين كار را دوست نداشت. (8)

رسول خدا صلى الله عليه و آله به همه‏ اهل مجلس به طور يكسان التفات مى‏نمود ؛ تا كسى گمان نكند كه ديگرى نزد پيامبر گرامى‏ تر است و لحظات خود را ميان آنها تقسيم مى‏كرد. (9)

او با ياران خود مى‏نشست ، گفت وگو مى‏كرد ، فرزندانشان را مورد تفقد قرار مى‏داد و بر دامن خود مى‏نشاند. (10)

در سلام كردن از همه پيشى مى‏گرفت و در مصافحه ، هميشه دست ‏خود را زودتر جلو مى‏برد ، اصحاب خود را با بهترين اسمشان صدا مى‏كرد و سخن كسى را قطع نمى‏ نمود. (11)

 

اوج مهر ورزى رسول خدا صلى الله عليه و آله

عفو و گذشت ، از زيباترين خصايص انسانى است و انسان هر قدر با فضيلت‏ تر باشد ميزان عفو ، گذشت و پرهيز از انتقام‏ جويى نيز در او بيشتر خواهد بود .  زندگى رسول خدا آن هم در ميان اعراب ِ تندخو ، خشن و احساسى ، سرشار از مهر و مهرورزى بود . براى آشنايى بيشتر به داستان زير توجه كنيد :

هبار بن اسود كسى است كه همزمان با خارج شدن زينب عليها سلام (دختر پيامبر) از مكه به او حمله مى‏كند که در اثر اين حمله ، وى پس از مدتى بيمارى و تحمل رنج وفات مى يابد. همو (هبار) وقتى مسلمان شد نزد پيامبر رحمت صلى الله عليه و آله آمد و گفت : اى رسول خدا، ما اهل شرك بوديم كه خدا به وسيله‏ ی تو ما را هدايت كرد و به واسطه‏ ی تو ما را از هلاكت رهانيد . از نادانى من و از آن چه به تو رسيده ( وفات دخترت زينب ) در گذر من به كار زشت و گناه خود اعتراف مى‏كنم. پيامبر كه غم بزرگى بر دل داشت‏ با مهرورزى تمام فرمود: « همانا خداوند ، به تو احسان كرد و به سوى اسلام هدايتت نمود ، اسلام گذشته‏ ها را ناديده مى‏گيرد و پاك مى‏كند... » (12) آيا اين نوع گذشت و بخشش جز از قلب مالامال از رحمت و شفقت صادر مى‏شود.

حلم و بردبارى رسول خدا

رسول خدا صلى الله عليه و آله ، چند دينار به مردى يهودى بدهكار بود. مرد يهودى نزد پيامبر ( صلى الله عليه و آله ) آمد و گفت: طلب مرا بده . پيامبر فرمود: « در حال حاضر چيزى ندارم كه پرداخت كنم.»

يهودى گفت: من تو را رها نمى‏كنم و از تو جدا نمى‏شوم تا طلبم را بگيرم!

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: « در اين صورت من هم با تو مى‏نشينم.» رسول خدا با او نشست تا در همان مكان نماز ظهر و عصر ، مغرب و عشا و نماز صبح روز بعد را اقامه نمود. در اين ميان اصحاب ، آن مرد را تهديد مى‏كردند و وعده و وعيد مى‏دادند.

پيامبر به اصحاب خود نگاه كرد و فرمود: «با او چه مى‏كنيد؟ !» گفتند: اى رسول خدا ، يهودى شما را زنداني كند؟ ! فرمود: « خداوند مرا مبعوث نكرده تا به ديگران ظلم روا دارم‏» . زمان هم چنان مى‏گذشت و كانون حلم و بردبارى هرگز عصبانى نمى‏شد تا خورشيد تابيدن گرفت و روز آشكار شد. ناگهان مرد يهودى گفت: اشهد ان لااله الاالله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله! !

مرد يهودى مال خود را در راه خدا تقسيم كرد و گفت: رفتار من با تو براى آن بود كه ببينم صفاتى كه در تورات برايت آمده در وجود تو متبلور هست‏ يا خير. زيرا در تورات خوانده بودم: محمد بن عبدالله، در مكه متولد مى‏شود و به مدينه هجرت مى‏كند ، او تندخو ، خشن و اهل داد و فرياد  فحاشى نيست.» (14)

راستى رسول خدا چگونه اين سعه‏ ی صدر و بسط وجه را در وجود خود نهادينه كرده بود؟ اميد كه با پيروی از سيره ی ارزشمند آن پيامبر بزرگ ، در عمل بتوانيم زينت‏ بخش دين مبين اسلام باشيم و ديگران را با رفتار خود ، به سوى دين و آيين محمدى صلى الله عليه و آله دعوت نماييم . 

 

پى‏نوشت‏ها:

1. احزاب / 21.

2. مكارم الاخلاق، ج 1، ص 51/ بحار الانوار، ج 16، ص 210.

3. دلايل النبوة، ج 1، ص 312 به نقل از «محمد فى القرآن‏» ، ص 74، سيد رضا صدر.

4. مكارم الاخلاق، ج 1، ص 78، ح 123.

5. همان، ج 1، ص 536، ح 187.

6. كافى، ج 2، ص 491.

7. همان.

8. همان، ج 1، ص 47/ بحار، ج 16، ص 299.

9. روضة الكافى، ص 161.

10. بحار الانوار، ج 16، صص 148- 153.

11. بحارالانوار، ج 16، ص 194.

12. مستدرك، ج 8، ص 273.  

13. مجمع البيان، ج 3، ص 169.      

14. معانى الاخبار، ج 1، ص 160.

 

 ::: ولادت امام رضا (ع) :::

مهر احمدى

 

« لَقَدْ کانَ لَکُم فِی رَسوُلِ اللهِ اُسوةٌ حَسَنَة » (1)

ساليان و قرون متمادى است كه دانشمندان و انديشمندان عالم در پاسخ به اين سؤال كه محمد (ص) كيست و چه شخصيتى داشته است ؛ كتاب‏ها و مقالاتى نوشته ‏اند و به قدر توان و فهم خويش مطالبى را بيان كرده ‏اند ، به طورى كه اگر بخواهيم آثارى را كه در خصوص آن پيامبر عظيم الهى به زبان‏هاى مختلف تاليف شده است جمع ‏آورى كنيم ، موسوعه ‏ى بسيار عظيمى خواهد شد كه از نظر كمى و كيفى بى ‏نظير است . به نظر شما رمز عظمت و ماندگارى شخصيت ِ فردى كه به مكتب نرفت و خط ننوشت و مسأله ‏آموز صد مدرس شد ، چيست؟

پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله به دست پروردگار عالميان پرورش يافت و در مدت رسالت و پيامبرى به پيروزى‏هاى بزرگى دست ‏يافت كه بخشى از آن عبارتند از:

- لغو امتياز خواهى و برترى ‏جويى سفيد بر سياه.

- مبارزه با نظام قبيلگى و قوم محورى.

- رهانيدن ستمديدگان از دست ظلم ستمگران و طاغوت‏.

- تثبيت و احياى حقوق از دست رفته‏ ى زنان.

- فراخوانى مردم به كسب علم و دانش و دورى از فساد و فحشا.

- پى ريزى پايه و شالوده‏ ی حكومت‏ بر اساس عقل ، منطق و درايت ‏به جاى احساس و عاطفه.

و در يك كلام ، او توانست مردمان خشن ، بى‏عاطفه و بى احساس شبه جزيره ی عربستان را پس از قرن‏ها فلاكت و بدبختى به عزت و سربلندى و نام ‏آورى برساند و گستره‏ ی حكومت اسلامى را از آن سرزمين خشك و سوزان تا عمق آفريقا و اروپاى سر سبز و پردامنه امتداد بخشد .

ما در اين نوشتار به اختصار ، تنها به يكى از ابعاد شخصيتى ِ پيامبراسلام ، يعنى اخلاق اجتماعى آن حضرت در كلام بزرگ مربى او ، حضرت رب العالمين مى‏پردازيم ، چه اين كه حضرتش فرمود: « انا اديبُ الله و على اديبى...» (2) من تربيت‏ يافته‏ خداى متعال هستم و على به دست من تربيت‏ شده است. در ادامه نيز اخلاق اجتماعى آن حضرت را در احاديث ‏شيعه و سنى بررسى مى‏كنيم.

خداوند متعال در سوره‏ ی مباركه ی آل عمران ، آيه 159 چنين مى‏فرمايد :

« فيما رَحمة مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو کُنتَ فَظّا غَليظَ القَلبِ لا نَفَضُّوا مِن حَولِکَ فَاعْفُ عَنهُم وَ اسْتَغفِرْ لَهُم وَشاوِرهُم فِي الاَمرِ فَاذا عَزَمْتَ فَتَوَکَلْ عَلي اللهِ اِنَّ اللهَ يُحِبُ المُتَوکِلينَ.

در آيه فوق رمز جذب و گرايش مردم نسبت به پيامبرصلى ‏الله عليه و آله ، نرم ‏خويى ، خوش‏رويى و ملايمت آن حضرت در رفتار با مردم شمرده شده است و تأكيد مى‏كند كه : " اگر چنين نبودی ، مردم از اطراف تو پراكنده مى‏شدند و اين موهبتى الهى است."

براى آشنايى بيشتر با خلق و خوى عظيم رسول خدا صلى الله عليه و آله ، به سراغ جمعى از صحابه ‏ى آن حضرت مى‏رويم و از آنان مى‏خواهيم برايمان از خصوصيات رسول خدا صلى الله عليه و آله سخن بگويند :

 

پيامبر صلى الله عليه و آله با همراهان

انس بن مالك ، كه ده سال به خدمتگزارى رسول خدا صلى الله عليه و آله پرداخت ، مى‏گويد: در اين مدت براى كارهايى كه انجام مى‏دادم حتى نمى‏گفتند: چرا اين كار را كرده‏ اى؟ و اگر كارى را ترك مى‏كردم و انجام نمى‏دادم ، نمى‏گفتند: چرا انجام نداده ‏اى؟ ايشان در اين مدت به من حتى «اف‏» نگفتند (3) ( كلمه ‏اى كه حكايت از اعتراض و ناراحتى داشته باشد ، از ايشان شنيده نشد.)

انس مى‏گويد: غذاى آن حضرت يك جرعه شير براى افطار و يك جرعه براى سحر بود و چه بسا تنها يك جرعه براى افطار و سحر ميل مى‏نمودند.

يك شب براى افطار آن حضرت شير آماده كرده بودم ولى با تأخير حضرت مواجه شدم. گمان كردم حضرت به منزل يكى از صحابه رفته و افطارى خورده است ؛ از اين رو شير را نوشيدم.

حضرت پس از عشا از مسجد آمدند ، من بلافاصله از يكى از صحابه‏ ی حضرت پرسيدم: آيا پيامبر افطارى خورده اند؟ گفت: خير. پيامبر صلى الله عليه و آله بى آن كه چيزى بگويد و اعتراضى كنند شب را بدون غذا و افطار به صبح رساندند و تا به حال حتى سؤالى در آن مورد نپرسيده ، بلكه يادآورى هم نكردند. (4)

 

همكارى در كارهاى گروهى

يكى از ويژگى‏هاى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، تواضع و فروتنى بود تا جايى كه در جمع اصحاب بدون هيچ امتيازخواهى به همكارى و هميارى مى‏پرداخت.

در كتاب ارزشمند مكارم الاخلاق چنين نقل شده است كه : روزى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به همراه كاروان در سفر بودند ، پيامبر فرمود: « گوسفندى براى غذا آماده شود.» يكى از صحابه گفت: ذبح آن با من ، ديگرى گفت :  پوست كردن و سلاخى آن نيز با من ، ديگرى گفت: پختن آن هم با من ، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: « جمع آورى هيزم و چوب نيز به عهده من ‏» ، اصحاب گفتند: يا رسول ‏الله ، با بودن ما شما زحمت نكشيد. فرمود: « مى‏دانم شما كارها را انجام مى‏دهيد وليكن من دوست ندارم كه بر شما امتيازى داشته باشم و خداوند نيز از امتياز داشتن بنده ‏اش در ميان اصحاب خود خشنود نيست‏ » . آن گاه برخاست و به جمع ‏آورى هيزم پرداخت. (5)

 

رفاقت و دوستى با ياران

در كتاب شريف كافى حديثی ‏بسيار جالب و خواندنى ، در موضوع رفاقت رسول خدا صلى الله عليه و آله با صحابه نقل شده كه متن آن چنين است:

« رسول خدا صلى الله عليه و آله براى انجام غسل از منزل خارج شده و به سوى چاه رفتند . حذيفة بن‏ يمان با پارچه‏اى حايل ايجاد كرد تا پيامبر غسل كرد. آن گاه حذيفه براى غسل نشست ، پيامبر صلى الله عليه و آله پارچه‏ اى را برداشت تا براى او حايلى درست كند. حذيفه ابا كرد و گفت: پدر و مادرم به فدايت اى رسول خدا ، اين كار را نكنيد. پيامبر صلى الله عليه و آله نپذيرفت و پارچه را نگه داشت تا حذيفه غسل كرد و فرمود: « هر گاه دو نفر با هم دوست ‏شدند ، محبوب‏ترين آن‏ها نزد خداوند كسى است كه با دوستش بيشتر رفاقت و همكارى كند.» (6)

پيامبر عظيم الشان اسلام در مجالست‏ با دوستان ، هيچ گاه خود را برتر و بالاتر از ديگران نمى‏دانست و در جمعى كه ايشان حضور داشت ، اگر شخص غريبى وارد مى‏شد و پيامبر را نمى‏شناخت‏ بايد سؤال مى‏كرد كه: كدامتان رسول خدا هستيد چون آن قدر بى‏آلايش و خاكى بود كه از محل جلوس و شكل لباس وى ، كسى نمى‏توانست ايشان را بشناسد و همواره به اصحاب و ياران با التفات مى‏نگريست. به اين داستان توجه كنيد.  

روزى اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد خانه ‏ى پيامبر شدند ، به قدرى ازدحام شد كه ديگر در خانه جا نبود. جريربن عبدالله ( يكى از اصحاب) آمد ولى به دليل ازدحام ، خارج از منزل نشست. پيامبر با ديدن او لباس خود را (عباى خود را) برداشت ، پيچيده  و براى وى فرستاد و فرمود: روى اين لباس بنشين. جرير بن عبدالله ( كه تحت تاثير مهرورزى پيامبر قرار گرفته بود ) لباس را برداشت ، بوسيد و بر ديدگان خود گذاشت. (7)

برای مبارزه با تملـّق و چاپلوسى و تعارفات بى‏ فايده و پرضرر ، مناسب است ‏سيره ی عملى پيامبر اكرم را اسوه و الگوى خويش قرار دهيم . انس بن مالك مى‏گويد : محبوب‏ ترين فرد نزد اصحاب ، رسول خدا صلى الله عليه و آله بود ولى با اين حال وقتى پيامبر را مى‏ديدند از جا بلند نمى‏شدند ، زيرا پيامبر اين كار را دوست نداشت. (8)

رسول خدا صلى الله عليه و آله به همه‏ اهل مجلس به طور يكسان التفات مى‏نمود ؛ تا كسى گمان نكند كه ديگرى نزد پيامبر گرامى‏ تر است و لحظات خود را ميان آنها تقسيم مى‏كرد. (9)

او با ياران خود مى‏نشست ، گفت وگو مى‏كرد ، فرزندانشان را مورد تفقد قرار مى‏داد و بر دامن خود مى‏نشاند. (10)

در سلام كردن از همه پيشى مى‏گرفت و در مصافحه ، هميشه دست ‏خود را زودتر جلو مى‏برد ، اصحاب خود را با بهترين اسمشان صدا مى‏كرد و سخن كسى را قطع نمى‏ نمود. (11)

 

اوج مهر ورزى رسول خدا صلى الله عليه و آله

عفو و گذشت ، از زيباترين خصايص انسانى است و انسان هر قدر با فضيلت‏ تر باشد ميزان عفو ، گذشت و پرهيز از انتقام‏ جويى نيز در او بيشتر خواهد بود .  زندگى رسول خدا آن هم در ميان اعراب ِ تندخو ، خشن و احساسى ، سرشار از مهر و مهرورزى بود . براى آشنايى بيشتر به داستان زير توجه كنيد :

هبار بن اسود كسى است كه همزمان با خارج شدن زينب عليها سلام (دختر پيامبر) از مكه به او حمله مى‏كند که در اثر اين حمله ، وى پس از مدتى بيمارى و تحمل رنج وفات مى يابد. همو (هبار) وقتى مسلمان شد نزد پيامبر رحمت صلى الله عليه و آله آمد و گفت : اى رسول خدا، ما اهل شرك بوديم كه خدا به وسيله‏ ی تو ما را هدايت كرد و به واسطه‏ ی تو ما را از هلاكت رهانيد . از نادانى من و از آن چه به تو رسيده ( وفات دخترت زينب ) در گذر من به كار زشت و گناه خود اعتراف مى‏كنم. پيامبر كه غم بزرگى بر دل داشت‏ با مهرورزى تمام فرمود: « همانا خداوند ، به تو احسان كرد و به سوى اسلام هدايتت نمود ، اسلام گذشته‏ ها را ناديده مى‏گيرد و پاك مى‏كند... » (12) آيا اين نوع گذشت و بخشش جز از قلب مالامال از رحمت و شفقت صادر مى‏شود.

حلم و بردبارى رسول خدا

رسول خدا صلى الله عليه و آله ، چند دينار به مردى يهودى بدهكار بود. مرد يهودى نزد پيامبر ( صلى الله عليه و آله ) آمد و گفت: طلب مرا بده . پيامبر فرمود: « در حال حاضر چيزى ندارم كه پرداخت كنم.»

يهودى گفت: من تو را رها نمى‏كنم و از تو جدا نمى‏شوم تا طلبم را بگيرم!

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: « در اين صورت من هم با تو مى‏نشينم.» رسول خدا با او نشست تا در همان مكان نماز ظهر و عصر ، مغرب و عشا و نماز صبح روز بعد را اقامه نمود. در اين ميان اصحاب ، آن مرد را تهديد مى‏كردند و وعده و وعيد مى‏دادند.

پيامبر به اصحاب خود نگاه كرد و فرمود: «با او چه مى‏كنيد؟ !» گفتند: اى رسول خدا ، يهودى شما را زنداني كند؟ ! فرمود: « خداوند مرا مبعوث نكرده تا به ديگران ظلم روا دارم‏» . زمان هم چنان مى‏گذشت و كانون حلم و بردبارى هرگز عصبانى نمى‏شد تا خورشيد تابيدن گرفت و روز آشكار شد. ناگهان مرد يهودى گفت: اشهد ان لااله الاالله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله! !

مرد يهودى مال خود را در راه خدا تقسيم كرد و گفت: رفتار من با تو براى آن بود كه ببينم صفاتى كه در تورات برايت آمده در وجود تو متبلور هست‏ يا خير. زيرا در تورات خوانده بودم: محمد بن عبدالله، در مكه متولد مى‏شود و به مدينه هجرت مى‏كند ، او تندخو ، خشن و اهل داد و فرياد  فحاشى نيست.» (14)

راستى رسول خدا چگونه اين سعه‏ ی صدر و بسط وجه را در وجود خود نهادينه كرده بود؟ اميد كه با پيروی از سيره ی ارزشمند آن پيامبر بزرگ ، در عمل بتوانيم زينت‏ بخش دين مبين اسلام باشيم و ديگران را با رفتار خود ، به سوى دين و آيين محمدى صلى الله عليه و آله دعوت نماييم . 

 

پى‏نوشت‏ها:

1. احزاب / 21.

2. مكارم الاخلاق، ج 1، ص 51/ بحار الانوار، ج 16، ص 210.

3. دلايل النبوة، ج 1، ص 312 به نقل از «محمد فى القرآن‏» ، ص 74، سيد رضا صدر.

4. مكارم الاخلاق، ج 1، ص 78، ح 123.

5. همان، ج 1، ص 536، ح 187.

6. كافى، ج 2، ص 491.

7. همان.

8. همان، ج 1، ص 47/ بحار، ج 16، ص 299.

9. روضة الكافى، ص 161.

10. بحار الانوار، ج 16، صص 148- 153.

11. بحارالانوار، ج 16، ص 194.

12. مستدرك، ج 8، ص 273.  

13. مجمع البيان، ج 3، ص 169.      

14. معانى الاخبار، ج 1، ص 160.