فراموشی رمز ورود؟
عضویت در سایت
   Aletaha.ir RSS

اشعار شب اول تا شب یازدهم محرم " شب دوم " - جبهه فرهنگی آل طاها

    اشعار شب اول تا شب یازدهم محرم " شب دوم " - جبهه فرهنگی آل طاها

    من تو رو دارم
    من تو رو دارم ديگه غم ندارم
    من تو رو دارم چيزي كم ندارم
    به من بگو كه چي شده داداشي
    دق ميكنم اگه پيشم نباشي
    تا هركجا بري ميام به قران
    شهر بلا بري ميام به قران
    چرا داري گريه كنون ميخندي
    كجا ميخواي بري كه بار ميبندي
    خواهر برادري سفر چه خوبه
    راه افتادن وقت سحر چه خوبه
    روسري گلدار منم رو بردار
    چادر بازار منم رو بردار
    عاشق اون لحن خوش صداتم
    خودم بلا گردون بچه هاتم
    صداي گريه هات يادم نميره
    اون التماس دعات يادم نميره
    خسته شدم ببين ز پا نشستم
    داداش من از خير سفر گذشتم
    اينجا كجاست ؟ بيا بريم مدينه
    كرببلاست ؟ بيا بريم مدينه
    اينجا كجاست ؟ چرا اسير درديم
    داداش بهم بگو كه بر ميگرديم
    من از سنان و حرمله ميترسم
    من از كمان و حرمله ميترسم
    دلت مياد ببيني غرقه در خون
    سر به سرم ميذاره شمر ملعون
    يا كه سنان راه منوميبنده
    هو ميكنه به اشك من ميخنده
    دلت مياد خولي بد قواره
    پيش همه ادامو در بياره
    دلت مياد درد كمر بگيرم
    رو نيزه ها از تو خبر بگيرم
    دلت مياد ببيني روسري مو
    چادر يادگار مادري مو
    حق بده از درد فراق ميترسم
    حق بده از غصه و داغ ميترسم
    بيا و بي خيال كربلاشو
    بيا و تكيه گاه بچه ها شو
    منو با يك سه ساله تنها نذار
    با زجر اين قافله تنها نذار
    تا رفتي زينب تو نيمه جون شد
    يك سفر اومديم كه زهرمون شد
    با همه حرفایی که زدم من
    شاعر علیرضا خاکساری

    شاعر: عباس احمدی
    کاش تا خیمه سبزت برسد فریادم
    من از آن روز که در بند توام آزادم
    عاشقم دست خودم نیست بگو تا چه کنم؟
    دل به یک یوسف گم گشته زیبا دادم
    باز من ماندم و پرونده امضا نشده
    کاش با یک نظر لطف کنی دلشادم
    شدم آن تیر که در چله ای از وسوسه هاست
    شده ام صید و گناهان جهان صیادم
    عافیت در دل من راه بصیرت بسته
    شد هوس جای تو موعود من و میعادم
    در دلم ذوق گناه و به لبم نام شماست
    بنده ای بی صفت و هر چه که بادابادم
    ترسم این چشم به دیدار تو عادت نکند
    بسکه بر جلوه صد رنگ گنه معتادم
    تشنه روی توام رفع عطش می خواهم
    گفتم از تشنگی و یاد لبی افتادم
    گفتم از تشنگی و از غم اطفال حسین (ع)
    مثل زهرا (س) وسط روضه ز پا افتادم
    بعد یک عمر حسین (ع) است فقط ذکر لبم
    چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
    بود آیا که در میکده را بگشایی
    بر من مست که یک نوکر هیئت زادم
    نام تو حرز نجات است مبادا برود
    در سرازیری قبر اسم شما از یادم
    جان ارباب بیا توبه من را بپذیر
    او که شد گریه کنش نوح و مسیح و آدم





    کاروان سلاله های خدا

    کاروان امام عاشورا

    کاروان بهشتیان زمین

    کاروان فرشتگان سما

    یکی از نوکرانشان جبریل

    یکی از چاکرانشان حورا

    گوشه ای از صدایشان داوود

    نفسی از دعایشان عیسی

    نوجوانانشان چو اسماعیل

    پیرمردانشان خلیل آسا

    زایر اشکهایشان باران

    تشنه مشکهایشان دریا

    همه آیات سوره ی مریم

    همه چون کاف و ها و یا والی

    یوسفان عشیره ی حیدر

    مریمان قبیله ی زهرا

    کعبه میبیند و طواف ملک

    چشم تا کار میکند اینجا

    کشتگان حوادث امروز

    صاحبان شفاعت فردا

    تا به حالا ندیده هیچ کسی

    این همه آفتاب یکجا

    هر دلی با دلی گره خورده است

    همه مجنون صفت همه لیلا

    دارد این کاروان صحرایی

    دخترانی عفیفه و نو پا

    همه با احترام و با عزت

    همه در پرده های حجب و حیا

    پرده را از مقابل محمل

    باد حتی نمی برد بالا

    دور تا دورشان بنی هاشم

    تحت فرمان حضرت سقا

    پای علیا مخدره زینب

    روی زانوی اکبر لیلا

    از غروب مدینه می آیند

    در زمینی به نام کرب وبلا

    میرسیدند و یاد می کردند

    از سر و طشت و حضرت یحیی

    حق نگهدار این همه مجنون

    حق نگهدار این همه لیلا

    استاد لطیفیان


    برچسب‌ها: ورود کاروان به کربلا, اشعار ورودیه کاروان, شعر ورودیه کربلا, روضه شب دوم محرم, اشعار روضه شب دوم محرم الحرام نظرات اشعار مهمانان کربلابیست و نهم شهریور 1392 :: :: خــادم : خاک پای مولا(باب الجنه) بوی غم بوی جدایی بوی هجران می رسد

    کربلا آغوش خود واکن که مهمان می رسد

    ناقه ام در گل نشسته چاره ای کن یا حسین

    دیر اگر آیی کنارم بر لبم جان می رسد

    حاجی زهرا علم کن خیمه هایت در منا

    زین عطش آباد بوی عید قربان می رسد

    خاک سرخ این بیابان بوی مادر می دهد

    گوش کن آوای محزون حسین جان می رسد

    گو فرات بی مروّت اینقدر هوهو مکن

    کودک ششماهه ای با کام عطشان می رسد

    کمتر از ده روز دیگر بی برادر می شوم

    روزگار عشق بازی ها به پایان می رسد

    در همان لحظه که ترکیب رخت پاشد زهم

    از حرم زینب به گیسوئی پریشان می رسد

    کمتر از ده روز دیگر از فراز نیزه ها

    درچهل منزل به گوشم صوت قرآن میرسد

    قافله سالار زینب گو شبی بر ساربان

    وقت خاتم بخشی دست سلیمان می رسد

    وای از هنگامه وصلی که یک نیزه سوار

    روبرو با خواهری پاره گریبان می رسد

    قاسم نعمتی


    برچسب‌ها: شعر ورودیه کاروان به کربلا, اشعار ورودیه اهل بیت حسین, روضه شب دوم محرم, عزای کاروان حسین, مرثیه رسیدن کاروان به کربلا نظرات اشعار رسیدن کاروان حسین ع به کربلابیست و نهم شهریور 1392 :: :: خــادم : خاک پای مولا(باب الجنه)چکیده شعر...

    آسمان هم در انحصارش بود

    کهکشان گوشه ی نقابش بود

    آتش؛ آتش گرفته ی نورش

    آب سیراب آبشارش بود

    بعد پنجاه و چند سال حسین

    باز هم غرق در بهارش بود

    قامتش را ندید حتی ماه

    که علمدار پرده دارش بود

    محرم محملش فرشته نبود

    تا علی اکبرش کنارش بود

    کاروانِ عشیره ی زهرا

    تحت امرش در اختیارش بود

    ناقه اش روی بال جبرائیل

    کز ندیمانِ بی شمارش بود

    حج خود با جهاد کامل کرد

    نینوا آخرین دیارش بود

    محملش ایستاد و پایین رفت

    لحظه ی سختِ انتظارش بود

    شور میزد دلش که می دانست

    قتلگاهی در انتظارش بود

    **متن کامل شعر در ادامه مطلب**


    برچسب‌ها: روضه رسیدن کاروان به کربلا, اشعار رسیدن کاروان به کربلا, شعر روضه شب دوم محرم, شب دوم محرم, محرم

    ادامه مطلبــ کلیک کنید یا علی ...نظرات اشعار شب دوم ایام محرمبیست و نهم شهریور 1392 :: :: خــادم : خاک پای مولا(باب الجنه)روز مرا مخواه که شام عزا کنی

    خیمه مزن که خیمه غم را به پا کنی

    دلشوره های خواهر خود را نگاه کن

    پیش از دمی که با غم خود آشنا کنی

    حتی قسم به سایه عباس میخورم

    تا التماس های مرا هم روا کنی

    تعبیر شد تمامی کابوس های من

    من را به قتلگاه کشاندی رها کنی

    صد بار دیده ام غمت از کودکی به خواب

    صد بار دیده ام که در اینجا چه ها کنی

    دیدم که خاک بر سر و رویم نشسته است

    دیدم رسیده ای که مرا مبتلا کنی

    دیدم لبت ترک ترک و چهره سوخته

    دیدم به چشمِ قاتل خود چشم واکنی

    دیدم که سنگ شیشه پیشانیت شکست

    دیدم که تیر از بدن خود جدا کنی

    دیدم برای آنکه بخیزی به زانویت

    سر نیزه ای شکسته گرفتی عصا کنی

    دیدم لباس مادری ات را ربوده اند

    پیراهنی نبود و تنت بوریا کنی

    جواد حیدری


    برچسب‌ها: روضه شب دوم محرم, اشعار شب دوم محرم, شعر روضه شب دوم محرم, شب دوم محرم نظرات اشعار شب دوم محرمبیست و نهم شهریور 1392 :: :: خــادم : خاک پای مولا(باب الجنه)چکیده شعر...
    وقت برپایی حرم شده است

    زانوانی غیور خم شده است

    لرزه افتاده بر تمامی دشت

    وقت کوبیدن علم شده است

    چشمش از چادری تبرک کرد

    پشت سقا دوباره خم شده است

    بر زمین پا نهاد خاتونی

    آسمان خاک این قدم شده است

    زیر لب یا مجیب می خواند

    که وجودش پر از علم شده است

    غرق دلشوره است و مثل رباب

    چشم هایش مدار غم شده است

    لحظه های غروب نزدیک است

    کمی از هُرم روز کم شده است

    باز آرام با برادر گفت :

    دل من تنگ مادرم شده است

    **متن کامل شعر در ادامه مطلب**


    برچسب‌ها: روضه شب دوم محرم, محرم, اشعار شب دوم, دومین شب محرم, شب دوم محرم

    ادامه مطلبــ کلیک کنید یا علی ...نظرات قافله سرزمین کربلا شب دوم محرمبیست و نهم شهریور 1392 :: :: خــادم : خاک پای مولا(باب الجنه)یک قافله از نور فراتر

    از منظر آب روشنا تر

    یک قافله بیدارتر از صبح

    از هر چه طلوع باصفاتر

    یک قافله برگزیده ای که

    در زمره عشق مصطفاتر

    آنقدر رها شده زهستی

    از زلف نسیم هم رها تر

    یک قافله در مسیر قبله

    اما جهتش قبله نما تر

    هفتاد و دو جام در کف دست

    از یکدگرند مبتلا تر

    رویاتر از آنچه خواب دیدند

    اما به حقیقت آشنا تر

    ...

    یک قافله از قبیله لا

    یک قافله از عالم بالا

    یک قافله آیه های تطهیر

    مصداق شرابهم طهورا

    یک قافله بالاتر از عیسی

    یک قافله مریم و صفورا

    یک قافله از تبار مجنون

    یک قافله از دیار لیلا

    یک قافله ی پر از اجابت

    مانوس تر از نماز شب ها

    یک قافله از مهریه آب

    یک قافله بچه های زهرا

    یک قافله غنچه های تشنه

    یک قافله دور و بر سقا

    ...

    این قافله آمد و اذان داد

    این قافله در نماز جان داد

    این قافله را پیاده کرد و

    یک یک به ملائکه نشان داد

    نیت که نمود عرش لرزید

    تکبیر که گفت عشق جان داد

    جنات و هر آنچه در بهشت است

    بر قاطبه فرشتگان داد

    دیدند که سر به سجده برد و

    هفتاد و دو سر به آسمان داد

    آنگاه نشست و گریه کرد و

    هی آب به دست کودکان داد

    پس دست تمام کودکان را

    در دست عموی مهربان داد

    ...

    فرمود شما فصل بهارید

    پس گریه برای هم ببارید

    فرمود خیام کودکان را

    در بین خیام ما گذارید

    دور و بر خیمه خار صحراست

    باید همه جا لاله بکارید

    عباس پناه همه ماست

    باید به عمو پنا آرید

    پس غصه برای چیست وقتی

    تا کوفه و شام عمه دارید

    جان من و جان این سه ساله

    تنهاش مبادا بگذارید

    رحمان نوازنی


    برچسب‌ها: شب دوم محرم, اشعار شب دوم محرم, شعر شب دوم محرم, اشعار قافله امام حسین نظرات شب دوم ماه عزابیست و نهم شهریور 1392 :: :: خــادم : خاک پای مولا(باب الجنه)آفتاب دوباره ای پیداست

    روی دوشش ستاره ای پیداست

    مشک بر روی شانۀ عباس

    لب دریا کناره ای پیداست

    این طرف غیر خار در دستی

    وایِ من سنگ خاره ای پیداست

    آن طرف حنجری عطش آلود

    در پسِ گاهواره ای پیداست

    این طرف با سه شعبه های خودش

    روی اسبی سواره ای پیداست

    آه از توی گودی گودال

    سر دارالاماره ای پیداست

    اگر این نیزه ها اجازه دهند

    بدن پاره پاره ای پیداست

    ...

    خاک این دشت سربلند شده

    روی پایش اگر بلند شده

    کاروانی ز دور می آید

    آه از هر جگر بلند شده

    چهرۀ ماهتاب این لشگر

    روی دست قمر بلند شده

    به قد و قامت علی اکبر

    چشم نیزه نظربلند شده

    وای تیر سه شعبه ای انگار

    روی پاهای پر بلند شده

    روی زانو نشسته حرمله و

    روی دستی پسر بلند شده

    سمت هرکس حسین در نقشی

    گه عمو گه پدر بلند شده

    این خمیده سه ساله کیست مگر

    مادر از پشت در بلند شده

    نجمه گوید که قد قاسم من

    از چه رو اینقدر بلند شده

    روی دست تو اکبر از پا؟ نه

    از میان کمر بلند شده

    ...

    گل به وقت گلاب نزدیک است

    لحظۀ اضطراب نزدیک است

    لحظه ای که عمو به خود می گفت

    مشک بردار آب نزدیک است

    بی گمان بین آب و ششماهه

    لحظۀ انتخاب نزدیک است

    لحظۀ رو گرفتن ارباب

    از نگاه رباب نزدیک است

    آه خفاش های بی مقدار

    کشتن آفتاب نزدیک است

    لحظه های کشیدن دست و

    روسری و نقاب نزدیک است

    مهدی رحیمی


    برچسب‌ها: روضه دوم محرم, اشعار دوم محرم, محرم, دومین شب محرم, شب دوم محرم نظرات اشعار ورود کاروان به سرزمین خون بیست و نهم شهریور 1392 :: :: خــادم : خاک پای مولا(باب الجنه)امروز آقا شور و حالت بی بدیل است

    انگار هنگام نزول جبرئیل است

    سرشار از انّا الیه الرّاجعونی

    آیات استرجاع تو بانگ رحیل است

    یعنی بدان زینب که این پایان خط است

    چون وعده ی من با خدا بین دو شطّ است

    ...

    از ذوالجناح آن عرش پیما مرکب خود

    بر خاک نازل گشتی و زیر لب خود

    هذا قریر العین می گفتی پیاپی

    انگار که دل کنده ای از زینب خود

    یعنی بدان زینب که این پایان خط است

    چون وعده ی من با خدا بین دو شطّ است

    ...

    جبریل آمد تا رکابت را بگیرد

    شاید که یک کم از شتابت را بگیرد

    گفتم که این امّن یجیب از چیست؟ گفتی

    شاید دعایم اضطرابت را بگیرد

    یعنی بدان زینب که این پایان خط است

    چون وعده ی من با خدا بین دو شطّ است

    ...

    در مَنظر چشمان دل نازک ترینها

    یعنی به پیش دیده ی محمل نشینها

    دِرهم عطا کردی و ملک خود خریدی

    از مستجرهای خودت در این زمینها

    یعنی بدان زینب که این پایان خط است

    چون وعده ی من با خدا بین دو شطّ است

    ...

    مانند باران تا که شر شر می زنی تو

    بر شیشه ی قلبم تلنگر می زنی تو

    حس می کنم که چادرم در دست باد است

    در این زمین وقتی که چادر می زنی تو

    یعنی بدان زینب که این پایان خط است

    چون وعده ی من با خدا بین دو شطّ است

    ...

    در خواب دیدم معجرم روی تن توست

    در دست من یک تکّه از پیراهن توست

    فهمیدم از اشک تو و دلشوره ی خود

    تعبیر خوابم کربلایی گشتن توست

    یعنی بدان زینب که این پایان خط است

    چون وعده ی من با خدا بین دو شطّ است

    سعید توفیقی


    برچسب‌ها: روضه ورود به کربلا, اشعار ورود به کربلا, شعر روضه شب دوم محرم, شب دوم محرم, محرم نظرات ورودیه کاروان به کربلابیست و نهم شهریور 1392 :: :: خــادم : خاک پای مولا(باب الجنه)دلشوره اي افتاده در جانم برادر

    غمگينم و سر در گريبانم برادر

    حس بدي دارم، عجب دشت عجيبي ست

    مبهوت سِحر اين بيابانم برادر

    يك دشت مرد اجنبي دور و برماست

    اينجا مزن خيمه، هراسانم برادر

    در كاروانت دختران بي شماري ست

    مي ترسم از آينده ؛ حيرانم برادر

    جايي براي بازي طفلان تو نيست

    دلواپس ِ خار مغيلانم برادر

    صحراي محشر پيش اين صحرا بهشت است

    خشكيده لبهاي غزل خوانم برادر

    دست دخيل خارهاي ِ دشت رفته

    سمت ضريح پاك ِ دامانم برادر

    بادي جسارت كرد و خلخالم تكان خورد

    تشويش دارم‌؛ دل پريشانم برادر

    آن نامه هاي بار اُشتر را نشان ده

    با حُر بگو در كوفه مهمانم برادر

    با زينبت دنيا سرِ سازش ندارد

    مظلومه ي معروفِ دورانم برادر

    از كودكي با درد ِ چشمم خو گرفتم

    در گريه كردن، پير كنعانم برادر

    وحید قاسمی


    برچسب‌ها: اشعار ورود کاروان به کربلا, شعر کاروان کربلا, اشعار شب دوم محرم, مرثیه شسب دوم محرم, شب دوم محرم نظرات ربان حال شب دوم محرمبیست و نهم شهریور 1392 :: :: خــادم : خاک پای مولا(باب الجنه)زمین کربلا اینجاست زینب

    دیار پر بلا اینجاست زینب

    تحمل می کنی؟ گویم برایت

    فراق ما دو تا اینجاست زینب

    صدایی آشنا آید به گوشم

    که مادر قبل ما اینجاست زینب

    چه سرهایی شکسته بین این دشت

    مسیر انبیا اینجاست زینب

    برای خواب پنجاه سال پیشت

    دم تعبیر ها اینجاست زینب

    همان جایی که گفته امّ أیمن

    زمین نینوا، اینجاست زینب

    بزن بوسه تمام سینه ام را

    ضریح مصطفی اینجاست زینب

    همان جایی که قرآنها بیفتد

    به زیر دست و پا اینجاست زینب

    ببین نرمی زیر حنجرم را

    فرود نیزه ها اینجاست زینب

    ببین این مهره های محکمم را

    ذبیحاً بالقفا اینجاست زینب

    تمام خاک این صحرا خریدم

    همه سرّ خدا اینجاست زینب

    به مسلخ پا گذاریّ و ببینی

    غسیلاً بالدّماء اینجاست زینب

    مبادا معجر از سر وا نمایی

    عدوی بی حیا اینجاست زینب

    حنا از خون به گیسویت بگیری

    حجاب کبریا اینجاست زینب

    قاسم نعمتی


    برچسب‌ها: روضه شب دوم محرم, اشعار شب دوم محرم, اشعار روضه کاروان محرم, مرثیه شب دوم محرم نظرات شعر شب دوم ماه محرمبیست و نهم شهریور 1392 :: :: خــادم : خاک پای مولا(باب الجنه)اینجا که آمدیم غم و غصّه پا گرفت

    دلشوره ای عجیب، وجود مرا گرفت

    حسّ غم جدایی این دشت لاله خیز

    بال و پرم جدا و دلم را جدا گرفت

    فالی زدم به مصحف پیشانی ات حسین

    آیات غربت تو دلم را فرا گرفت

    در این حسینیه که همان عرش کبریاست

    حق، امتحان ز قافله ی انبیا گرفت

    تنها دلیل بودن من! سایه ی سرم!

    زینب فقط به عشق برادر بقا گرفت

    بین خیام خیمه ی عبّاس دیدنی است

    شکر خدا رکاب مرا آشنا گرفت

    تا وقت هست حلقه ی انگشتری درآر

    از ترس ساربان دل زینب عزا گرفت

    وای از دل رباب که بیند به جای آب

    تیر سه پر به حنجر ششماهه جا گرفت

    اینجا درخت و نیزه تفاوت نمی کند

    هریک به سهم خویش نشان تو را گرفت

    تو ناله می زنی عوضش سنگ می زنند

    وای از دمی که دور تو را نیزه ها گرفت

    وای از شتاب دست پلیدی که عاقبت

    زیور ز گوش دخترکان بی هوا گرفت

    حتّی مدینه این همه زجرم نداده بود

    یک نیمه روز جان مرا کربلا گرفت

    احسان محسنی فر


    برچسب‌ها: اشعار شب دوم محرم, اشعار روضه شب دوم محرم, شعر شب دوم محرم, روضه شب دوم محرم, اشعار دوم محرم نظرات مرثیه رسیدن کاروان به سرزمین کربلابیست و نهم شهریور 1392 :: :: خــادم : خاک پای مولا(باب الجنه)با احتیاط لاله ي ما را پیاده کن

    عباس جان، سه ساله ي ما را پیاده کن

    با احتیاط بار حرم را زمین گذار

    زانو بزن وقار حرم را زمین گذار

    با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای

    می ترسم آنکه گیر کند گوشواره ای

    چشم مخدرات به سمت نگاه تو

    دوشیزه گان محترمه در پناه تو

    باحوریان رفته به زیر نقابها

    یک لحظه روبرو نشدند آفتابها

    این حوریان عزیز خدایند و بس، همین

    این دختران کنیز خدایند و بس، همین

    این دختر علی ست که بالش شکستنی است

    ناموس اعظم است و وقارش شکستنی است

    از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش

    عباس جان مراقب این با حجاب باش

    این دختران من که بیابان ندیده اند

    در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند

    یک لحظه هم ز خیمه ي طفلان جدا نشو

    جان رباب از دم گهواره پا نشو

    توهستی و اهالی این خیمه راحتند

    در زیر سایه ات همه در استراحتند

    توهستی و به روز حرم شب نمی رسد

    چشم کسی به قامت زینب نمی رسد

    یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند

    احساس می کنم همه دلواپس هم اند

    احساس می کنم که جوابم نمی دهند

    با آب آب گفتنم آبم نمی دهند

    راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست

    از سنگها شکستن دندانم آرزوست

    من راضیم به پای خدا دست و پا زنم

    با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم

    اگر به روي نی سر ِمن نیز رو شود

    تا که مقام خواهر من نیز رو شود

    جام بلا به دست گرفتیم ما دو تا

    این جام را الست گرفتیم ما دو تا

    می خواستیم عبد شدن را نشان دهیم

    پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم

    با احتیاط لاله ي ما را سوار کن

    زینب بیا سه ساله ي ما را سوار کن

    با احتیاط خسته شدند این ستاره ها

    این گوش پاره ها سر گوشواره ها

    استاد لطيفيان


    برچسب‌ها: روضه شب دوم, روضه ورودیه کاروان, اشعار ورودیه کاروان به کربلا, روضه شب دوم محرم, مرثیه شب دوم محرم نظرات اشعار دومین شب ماه محرمبیست و نهم شهریور 1392 :: :: خــادم : خاک پای مولا(باب الجنه)اينجا به غير از شوره‌زاري نيست ، برگرد

    در اين خزان جاي بهاري نيست برگرد

    دستم به دامانت مكش دامن ز دستم

    آرامشم اينجا قراري نيست برگرد

    ديدي تمام نخلها سر نيزه بودند

    این باغ جز ابر غباري نيست برگرد

    اينجا براي سر بريدن دشت در دشت

    تيغ است امّا هيچ ياري نيست برگرد

    از تيرهاي حرمله پيداست حتّي

    رحمي به طفل شير خواري نيست برگرد

    وقتي زدستت آب مي‌نوشيد دشمن

    دل گفت اينجا چشمه ساري نيست برگرد

    بگذار بوسم بوسه‌گاه مادرم را

    آه اين گلوي ني‌سواري نيست برگرد

    حسن لطفی


    برچسب‌ها: روضه شب دوم محرم, محرم, اشعار محرم, شعر شب دوم محرم, شب 2محرم نظرات اشعار شب دوم محرم الحرامبیست و نهم شهریور 1392 :: :: خــادم : خاک پای مولا(باب الجنه) کربلا منتظر ماست... بیابرگردیم

    به خدا محشر کبری ست بیا برگردیم

    چه کنم شور عجیبی به دلم افتاده

    دیده ام چشمه ی دریاست بیا برگردیم

    چه کنم شور عجیبی به دلت افتاده

    نگرانی تو پیداست بیا برگردیم

    دیدی گفتم خبری هست که ما بی خبریم

    راه برگشت مهیاست بیا برگردیم

    پرده ها رفت کنار از جلوی چشمانم

    فکر بد در سر آنهاست بیا برگردیم

    حرمله منتظر ماست به آن جا برسیم

    هدفش صورت سقاست بیا برگردیم

    صحبت طفل رباب است در آن بحبوحه

    صحبت اکبر لیلاست بیا برگردیم

    دیدم آنجا که همه حلقه زدند با نیزه

    به سر نعش تو دعواست بیا برگردیم

    دیدم این سو تو به گودال می افتی آن سو

    دشمنت گرم تماشاست بیا برگردیم

    دشدشه تا زد و بر سینه ی تو با چکمه

    تا نشست ناله ای برخاست بیا برگردیم

    علیرضا خاکساری
» بازگشت | تاریخ : 10 فروردین 1403 | توسط : admin2 | بازدیدها : 7 346 | نظرات : 0

بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد که شما عضو سایت نیستید .
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید.

اضافه کردن نظر جدید

    
نام شما :
ایمیل شما :
  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent
کد امنیتی :
عکس خوانده نمی شود
کد را وارد کنید :

 
    

2013 © Designed by: ALETAHA | سرویس RSS خبری : RSS خبری RSS خبری | ALETAHA