فراموشی رمز ورود؟
عضویت در سایت
   Aletaha.ir RSS

مجموعه اشعار عید سعید غدیر – جبهه فرهنگی طاها آمل

    مجموعه اشعار عید سعید غدیر – جبهه فرهنگی طاها آمل

    مجموعه اشعار عید سعید غدیر – جبهه فرهنگی طاها آمل
    الحمد لله الذی جعلنا من المتمسّکین بولایت امیرالمومنین و الائمة المعصومین علیهم السلام
    نادعلیاً مظهر العجائب، تجده عونالـک فی النوائب، کل هم و غم سینجلی، بعظمتـک یاالله، بنبوتـک یا محمد و بولایتـک یاعلی و یا علی و یا علی.
    سال ده در هيجده ذي الحجه بود
    كاروان حج ز حج برگشته بود
    در غدير خم چون آمد نبي
    امر رب آمد به تعيين ولي
    جبرئيل آن پيك رب العالمين
    پركشان از عرش آمد بر زمين
    گفت خدا فرموده بلغ يا رسول
    ورنه رسالت نمي باشد قبول
    كرد اجرايش نبي امر خدا
    گفت جمع گردند حجاج خدا
    جمع گشتند از يمين و از يسار
    جمع آنها شد بيش از صد هزار
    بركه شد درياي مواج بشر
    هر كسي مي گفت چه باشد اين خبر
    از جهاز اشتران شد منبري
    پا نهاد بر آن مقام رهبر ي
    بر فراز منبرش چون جا گرفت
    دست دامادش علي بالا گرفت
    گفت هر كسي را منم مولا و دوست
    ابن عم من علي مولاي اوست
    پيروي از او فرض است بر شما
    دشمنش هرگز نبخشايد خدا
    دوست دارش اي خدا دوست علي
    دشمني كن دشمنانش را ولي
    شد خدا راضي ز كردار رسول
    دين اسلام گشت در نزدش قبول
    مهر تاييد خورد بر آيين ما
    گشت دشمن نا اميد از دين ما
    دين حق گرديد كامل با امام
    كرد نعمت با ولايت او تمام
    هيجده ذي الحجه روز عيد شد
    نزد شيعه بلكه خيرالعيد شد
    اي غدير اي بركه خاك حجاز
    رود اقيانوس دين شد از تو باز
    نور حق گرديد در تو منجلي
    گشت كشتيبان دريايت علي
    اي غدير نام تو آوازه گرفت
    با ولايت نام تو سازه گرفت
    افتخار شيعه هستي اي غدير
    نام تو در قلب شيعه كرده گير
    شيعه اندر روز تو شد شادمان
    سربلند با نام مولاي جهان
    شيعه باشد زنده با روز غدير
    اي علي جان دست عشاقت بگير
    ما غديرييم تا روز ابد
    يا علي گوييم و الله و احد
    راجي اميدش به احسان علي است
    داروي دردش نداي يا علي است
    محمد رجب زاده (راجی )

    مولوی عبدالرحمن ملازهی چابهاری امام جمعه اهل سنت چابهار یکی از سروده های خود که در مدح حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بود را برای جانشین نماینده ولی فقیه خواند که با تقدیر و تشویق آیت الله استادی مواجه شد.

    این شعر که مدح فاطمه زهرا(س) نام دارد به شرح زیر است:

    صد سلام و درود صد سلام و درود نورچشم نبی صد سلام و درود
    بضعه مصطفی زوجه مرتضی نازش شیر حق مادر مجتبی
    سیده فاطمه طیبه طاهره درّ اهل عبا صد سلام و درود
    رونق دین حق غم زدای علی ریشه طاهران نور چشم نبی
    عارفه کامله صالحه صادقه ساجده عابده صد سلام و درود
    اشک پاک تو را جبرئیل امین هدیه می داد بر حوریان برین
    قره العین دین نور راه یقین عزت مسلمین صد سلام و درود
    آبروی همه مومنان جهان معدن عفت و اسوه مادران
    در نماز و نیایش نظیر تو را چشم عالم ندید صد سلام و درود
    شرح ام الکتاب پاسدار حجاب معنی لطق حق شمع یوم الحساب
    منبع رحمتی چشم دارت سحاب چون بهاران بریز صد سلام و درود
    راحت هر دل سینه بی قرار مادر راستان صد سلام و درود
    فرحت و راحت قلب پاک نبی همدم و همنوای علیّ ولی
    پاره جسم پاک رسول خدا بنت خیرالوری صد سلام و درود
    زینت خانه صاحب هل اتی فاتح خیبر و مقتدای غدیر
    هادیه مهدیه راضیه مرضیه فاضله عاقله صد سلام و درود
    جرعه کوثرم آرزویست و بس بر ولای تو بیرون رود هر نفس
    عبدرحمان تواند کجا وصف تو مادر کوکبین صد سلام و درود

    منبع سایت حوزه 4/9/ 89



    شیعه جوشیده‏ست از غدیر
    جلوه‏گر شد بار دیگر طور سینا در غدیر ریخت از خم ولایت مى به مینا در غدیر

    رودها با یكدگر پیوست كم‏كم سیل شد موج مى‏زد سیل مردم مثل دریا در غدیر

    هدیه جبریل بود«الیوم اكملت لكم» وحى آمد در مبارك باد مولى در غدیر

    با وجود فیض«اتممت علیكم نعمتى» از نزول وحى غوغا بود غوغا در غدیر

    بر سر دست نبى هر كس على را دید گفت آفتاب و ماه زیبا بود زیبا در غدیر

    بر لبش گلواژه«من كنت مولا» تا نشست گلبن پاك ولایت شد شكوفا در غدیر

    «بركه خورشید» در تاریخ نامى آشناست شیعه جوشیده‏ست از آن تاریخ آنجا در غدیر

    گر چه در آن لحظه شیرین كسى باور نداشت مى‏توان انكار دریا كرد حتى در غدیر

    باغبان وحى مى‏دانست از روز نخست عمر كوتاهى‏ست در لبخند گلها در غدیر

    دیده‏ها در حسرت یك قطره از آن چشمه ماند این زلال معرفت خشكید آیا در غدیر؟



    "محمد جواد غفورزاده"(شفق)

    *********************************************************


    به یمن فیض ولایت
    ستاره سحر از صبح انتظار دمید غدیر از نفس رحمت بهار چكید

    گرفت دست قدر، رایت شفق بر دوش زمین به حكم قضا آب زندگى نوشید

    بر آسمان سعادت ز مشرق هستى سپیده داد نوید تولد خورشید

    به باغ، بلبل شوریده رفت بر منبر چو از نسیم صبا بوى عشق یار شنید

    ز خویش رفته، نواخوان عشق بود و سرود به بانك زیر و بم، اسرار خطبه توحید

    فتاد غلغله در باغ و شورشى انگیخت كه خیل غنچه شكفت و به روى او خندید

    هوا ز عطر گلاب محمدى مشحون زمین به عترت و آل رسول بست امید

    رسول، سدره‏نشین شد،على به صدر نشست پى تكامل دینش خداى كعبه گزید

    گرفت پرچم اسلام را على در دست از این گزیده زمین و زمان به خود بالید

    به یمن فیض ولایت شراب خم الست به عشق آل على از غدیر خم جوشید


    (دکتر یحیی حدادی ابیانه)

    ******************************************************************

    غدیر نقش ولاى على به سینه ما
    غدیر عید همه عمر با على بودن غدیر آینه‏دار على ولى الله ست

    غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عمر غدیر نقش ولاى على به سینه ماست

    غدیر یك سند زنده، یك حقیقت محض غدیر از دل تنگ رسول عقده گشاست

    غدیر صفحه تاریخ وال من والاه غدیر آیه توبیخ عاد من عاد است

    هنوز لاله «اكملت دینكم» روید هنوز طوطى «اتممت نعمتى» گویاست

    هنوز خواجه لولاك را نداست بلند كه هر كه را كه پیمبر منم، على مولاست

    گو كه خصم شود منكر غدیر، چه باك كه آفتاب، به هر سو نظر كنى پیداست

    (حاج غلامرضا سازگار)

    **********************************************************************

    ترنم غدیر

    برفراز مجلس ما، ماهی امشب سر زند خنده بر خورشید و ماه از تابش منظر زند

    ساقی گل چهره امشب جلوه دیگر کند مطرب خوش نغمه امشب پرده دیگر زند


    آسمان پوشیده بر تن، پرنیان نیلگون چون عروسان، خویشتن را زینت و زیور زند


    آسمان را گفتم این بزم و نشاط از چیست؟ گفت: چون که فردا آفتاب از برج خاور سر زند


    من در آن بزم کنم خدمت که شاه انبیاء مصطفی تاج ولایت بر سر حیدر زند


    در غدیر خم چو دریا خلق خیز و موج و موج کشتی لولاک چون آن جا رسد، لنگر زند


    کاین علی باشد ولی الله، باید بعد من بر سریر دین نشیند بر سرش افسر زند


    آسمان بر خاک افتاده است خواهد چون زمین بوسه بر پای، علی داماد پیغمبر زند


    نیست مردان خدا را رهبری غیر از علی مرد حق باید قدم در راه این رهبر زند


    آسمان بر گردن افکنده است طوق بندگی تا به سر تاج ولای خواجه قنبر زند


    پرچم شاه ولایت بین که در هر بامداد خنده بر پرچم دار و اسکندر زند


    دست گیر از کرم افتاده ای گر چون "رسا" دست بر دامان او در عرصه محشر زند

    "دکتر قاسم رسا خراسانی"

    *******************************************************************************





    از غدیر عشق سرشاریم ما

    مست آن جام اقاقى شد دلم، بى‏خود از چشمان ساقى شد دلم،

    باز این دل عشقبازى مى‏كند، عاشقانه تكنوازى مى‏كند،

    چون كه مست از ساغر یاقوتى‏ام، وامدار چشم آن لاهوتى‏ام.

    واله‏ام سرگشته در صحراى درد، شیعه‏ام سرمست از صهباى درد،

    تا ابد دست من و جام الست، تا ابد چشمان اشكم مست مست،

    اى خداى دیده بارانى‏ام، محو دراندیشه عرفانى‏ام،

    محو در نام بلند ساقى‏ام، عاشق آیینه‏هاى باقى‏ام،

    در نگاهم موج دریا مى‏شود، شعرهایم وقف فردا مى‏شود،

    خمى از دریاى حیدر مى‏زنم، جامى از درد پیمبر مى‏زنم،

    جرعه نوش كوثر ربانى‏ام، در خم ابروى ساقى فانى‏ام.

    از غدیرعشق سرشاریم ما، مست چشم ناب دلداریم ما،

    چشم ما آیینه اهل ولاست، ساغر ما پر ز جام مرتضى است.

    جامهاى ما اسیر خم تو، مستى ما از غدیر خم تو،

    خم تو لبریز از حب ولاست، خم تو سرشار از صهباى «لا»ست.

    اى خروش آبها در یاد تو، معنى فریادها فریاد تو،

    اى خداى حلم، معبود نیاز ذكر یا قدوس در اوج نماز تا قنوت یادها چشمان توست.

    سجده سرخ شفق از آن توست،

    چشم خورشید است ‏برمستان تو، سبحه افلاك در دستان تو.

    شب طلوع گریه‏هایت دیده است؛ چاه كوفه، هاى هایت دیده است

    ذكر بر سجاده‏ات گل مى‏كند، اشك از چشم تو پر مل مى‏كند.

    اى تغزلهاى سرخ آفتاب، اى امام رود، اى معشوق آب،

    از همان روزى كه رویید آفتاب از فراز دستهایش ماهتاب؛

    عاشق اصل ولایت گشته‏ایم، واصل و صل و صایت گشته‏ایم،

    «وال من والا» ست در خم غدیر، عشق ما مولاست در خم غدیر.

    حیدر كرار، مستت مى‏شویم، همچو مالك، پاى بستت مى‏شویم.

    عمر ما در جذبه نازت گذشت در عروج سرخ پروازت گذشت.

    بیعت‏ خورشید را باور كنیم، از مى حب على ساغر كنیم.

    این غدیرخم، خم اهل ولاست، مى فروشى شیوه اهل صفاست،

    ما سبكبالان كوى حیرتیم وارثان ذوالفقار غیرتیم،

    شیعه را تفسیر خون باید نمود درد و داغ و عشق در دشت‏ شهود.

    خون ما جارى است در رگهاى دشت، سبزه‏ها سرخند در پهناى دشت.

    خون، بهاى عشق بازى مى‏شود، خون مقام تكنوازى مى‏شود.

    مكتب ما مكتب خون است و بس، مكتب گلهاى گلگون است و بس.

    هر كه را زخمى نباشد شیعه نیست، شیعه بى‏درد آیا هست؟ كیست؟

    شیعه! با سرخى خون اعجاز كن. با دو بال زخمى‏ات پرواز كن

    پر گشا تا اوج عرفان خدا تا تلاوتگاه قرآن خدا؛ تا خروش چشمهاى منجلى تا خدا،

    تا اشك تا بیت على. یا على از غربتت دم مى‏زنم با دل تارم نى غم مى‏زنم؛

    یا على این آتش جان من است شعله‏هاى زخم سوزان من است،

    غربت تو غربت آلاله‏هاست غربت تو انعكاس ناله‏هاست.

    اى امام درد یا مولا على، عاشق شبگرد یا مولا على،

    معنى غیرت خروش چشم تو مردتر از مرد یا مولا على.

    اى لطافت‏ خیز معشوق سحر یا امام الورد یا مولاعلى.

    همچو رب تنها و بى‏همتا تویى اى امیر فرد یا مولا على،

    مى‏چكد از اشك‏هایت ماهتاب آفتاب زرد یا مولا على.

    یا على اى امتزاج مهر و ماه، اى امام گریه زخمى چاه.

    یا على اى همسر بانوى آب، مى‏دمد از چمشهایت آفتاب،

    پیش چشمت آب نیلى مى‏شود یاس احمد غرق سیلى مى‏شود

    پیش چشمت آه در را سوختند بیت عترت را به كین افروختند.

    دست‏ شبنم رنگ نیلوفر شكست، جامهاى ساقى كوثر شكست،

    بازوان نسترن مجروح شد قامت زهراى تو بى‏روح شد.

    مثل گوهر گریه‏ات در چاه شد قوس محرابت‏ شهادتگاه شد.

    ساقى خم غدیرى یا على، دست ما را چون نگیرى یا على؟!

    یا على اى ساقى خم، السلام یا على اى مثنوى ناتمام ...

    منبع اشعارفوق : وبلاگ غدیر و قدر حضرت علی

    غدیر عید همه عمر با على بودن
    غدیر آینه‏دار على ولى الله ست

    غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عمر
    غدیر نقش ولاى على به سینه ماست

    غدیر یك سند زنده، یك حقیقت محض
    غدیر از دل تنگ رسول عقده گشاست

    غدیر صفحه تاریخ وال من والاه
    غدیر آیه توبیخ عاد من عاد است

    هنوز لاله «اكملت دینكم» روید
    هنوز طوطى «اتممت نعمتى» گویاست

    هنوز خواجه لولاك را نداست بلند
    كه هر كه را كه پیمبر منم، على مولاست

    بگو كه خصم شود منكر غدیر، چه باك
    كه آفتاب، به هر سو نظر كنى پیداست

    چو عمر صاعقه كوتاه باد دورانش
    خلافتى كه دوامش به كشتن زهراست
    شعر از حاج غلامرضا سازگار - منبع مرکز نشر اعتقادات



    صداي كيست چنين دلپذير مي‌آيد؟
    كدام چشمه به اين گرمسير مي‌آيد؟

    صداي كيست كه اين گونه روشن و گيراست؟
    كه بود و كيست كه از اين مسير مي‌آيد؟

    چه گفته است مگر جبرييل با احمد؟
    صداي كاتب و كلك دبير مي‌آيد

    خبر به روشني روز در فضا پيچيد
    خبر دهيد:‌كسي دستگير مي‌آيد

    كسي بزرگ‌تر از آسمان و هر چه در اوست
    به دست‌گيري طفل صغير مي‌آيد

    علي به جاي محمد به انتخاب خدا
    خبر دهيد: بشيري به نذير مي‌آيد

    كسي كه به سختي سوهان، به سختي صخره
    كسي كه به نرمي موج حرير مي‌آيد

    كسي كه مثل كسي نيست، مثل او تنهاست
    كسي شبيه خودش، بي‌نظير مي‌آيد

    خبر دهيد كه: دريا به چشمه خواهد ريخت
    خبر دهيد به ياران: غدير مي‌آيد

    به سالكان طريق شرافت و شمشير
    خبر دهيد كه از راه، پير مي‌آيد

    خبر دهيد به ياران:‌دوباره از بيشه
    صداي زنده يك شرزه شير مي‌آيد

    خم غدير به دوش از كرانه‌ها، مردي
    به آبياري خاك كوير مي‌آيد

    كسي دوباره به پاي يتيم مي‌سوزد
    كسي دوباره سراغ فقير مي‌ايد

    كسي حماسه‌تر از اين حماسه‌هاي سبك
    كسي كه مرگ به چشمش حقير مي‌آيد

    غدير آمد و من خواب ديده‌ام ديشب
    كسي سراغ من گوشه گير مي‌آيد

    كسي به كلبه شاعر، به كلبه درويش
    به ديده بوسي عيد غدير مي‌آيد

    شبيه چشمه كسي جاري و تبپنده، كسي
    شبيه آينه روشن ضمير مي‌آيد

    علي (ع) هميشه بزرگ است در تمام فصول
    امير عشق هميشه امير مي‌آيد

    به سربلندي او هر كه معترف نشود
    به هر كجا كه رود سر به زير مي‌آيد

    شبيه آيه قرآن نمي‌توان آورد
    كجا شبيه به اين مرد، گير مي‌آيد؟

    مگر نديده‌اي آن اتفاق روشن را؟
    به اين محله خبرها چه دير مي‌آيد!

    بيا كه منكر مولا اگر چه آزاد است
    به عرصه گاه قيامت اسير مي‌آيد

    بيا كه منكر مولا اگر چه پخته، ولي
    هنوز از دهنش بوي شير مي‌آيد

    علي هميشه بزرگ است در تمام فصول
    امير عشق هميشه امير مي‌آيد...

    تا شد به روی دست نبی (ص) مرتضی (ع) بلند
    شد رایت جلال خدا برملا بلند
    بشنید چون که نغمه «یا ایهاالرسول»
    گردید منبری همه از پشته‌ها بلند
    مرآت پاک لم‌یزلی، آیت جلی
    شد بر سریر دست حبیب خدا بلند
    آیین پاک ختم رسل ناتمام بود
    گر بر نمی‌شد آن مه برج ولا بلند
    هنگامه شد به کوری چشمان دشمنان
    شد بانگ مرحبا ز همه ما سوی بلند
    خورشید دین، سپهر یقین، ختم مرسلین
    شد زین سبب میان همه انبیا بلند
    تا شد به عرش دست نبی ماه عارضش
    شد این ندا ز بارگه کبریا بلند
    تکمیل شد شریعت پاک محمدی
    چونان که گشت دین خدا را لوا بلند
    ای مظهر صفات خداوند لایزال
    وی از تو آسمان ولایت به پا بلند
    هرجا که بود پیکر هر ناتوان به خاک
    هر جا که بود ناله هر بی‌نوا بلند
    هر جا که بود طفل یتیمی سرشک‌بار
    هرجا که بود شعله شور و نوا بلند
    از بهر دستگیری آنان سپندوار
    یک‌باره می‌شد ا» ید مشکل‌گشا بلند
    تا خانه‌زاد خود کُنَدَت کردگار پاک
    بهرت نمود خانه خود را بنا بلند
    آهنگ «تفلحوا» چو شنیدی ز کوی دوست
    و آواز خوش چو شد ز حریم حرا بلند
    یک‌باره دست بیعت خود را از روی شوق
    کردی به سوی شمس رُسل، مصطفی بلند
    مدحت‌گر تو ذات جلالت مأب حق
    مدح تو کرده با سخن «هل اتی» بلند
    پا بر حریم خانه چون بگذاری از شرف
    فریاد شوق می‌شود از بوریا بلند
    با ذوالفقار تو همه جا آشکار بود
    دست بلند شیر خدا، «لافتی» بلند
    ما ریزه‌خوار خوان ولای توایم و بس
    از لطف توست این که بُوَد بخت ما بلند
    خمّ غدیر بود و به قدرت خدا نمود
    جاه و جلال آن دُر یکدانه را بلند
    در پهن دشت ظلمت کفر و نفاق و کین
    همواره بود آیت شمس الضّحی بلند
    باب المراد اهل جهانی و می‌کنند
    بر آستان قدس تو دست دعا بلند
    ای نفس قدرت ازلی، – یا علی – نمای
    نخل شکوه نهضت «روح خدا» بلند
    ما پیروان مکتب سرخ ولایتیم
    گر می‌زنیم گام سوی کربلا بلند
    عرش خدا زغصه بلرزاند، آن زمان
    تیغی که گشت بر سر آن مقتدا بلند
    تا مست جام توست «براتی» به روزگار
    سر می‌کند به عشق تو روز جزا بلند
    اشعار عيد غدير خم سال 92
    اس ام اس مذهبی را در برنا بخوانید
    اشعار عيد غدير خم سال 92
    دشت تا خیمه زد آهنگ خروشیدن را
    چاه هم تجربه کرد آتش جوشیدن را
    دست خورشید در آفاق رسالت چرخید
    چنگ زد گیسوی تردید پریشیدن را
    و بیابان چه تبی داشت از انبوه سکوت
    تا مبارک کند این آینه پوشیدن را
    عشق ابلاغ شد و حلقه مستان گُل کرد
    تازه کرد آن خُم نو، چشمه نوشیدن را
    پر شد آغوش غدیر از دم «بخٍّ بخٍّ»
    تا بکوبد هیجانات نیوشیدن را
    عطر «من کنتُ…» و غوغای «علی مولاه»
    قافله قافله راند این همه کوشیدن را
    اشعار عيد غدير خم سال 92
    دستی به هوا رفت و دو پیمانه به هم خورد
    در لحظه «می» نظم دو تا شانه به هم خورد
    دستور رسید از ته مجلس به تسلسل
    پیمانه «می» تا سر میخانه به هم خورد
    دستی به هوا رفت و به تایید همان دست
    دست همه قوم صمیمانه به هم خورد
    «لبیک علی »قطره باران به زمین ریخت
    «لبیک علی» نور و تن دانه به هم خورد
    یک روز گذشت و شب مستی به سر آمد
    یعنی سر سنگ و سر دیوانه به هم خورد
    پس باده پرید از سر مستان و پس از آن
    بادی نوزید و در یک خانه به هم خورد
    اشعار عيد غدير خم سال 92
    السلام ای غدیر! مَهبَط عشق!
    مقصد دولت مسلّط عشق!
    السلام ای غدیر! مقصد یار!
    وی گل‌افشان ز موج‌موج بهار!
    چه بهاری توراست؟ کز خُم تو
    مست عشقیم در تلاطم تو؟
    تشنگان ولایتیم همه
    عطش بی‌نهایتیم همه
    لب خشکم ارگ ترَک خورده‌ست
    غیرتم بارها محک خورده‌ست
    قصه اهل کوفه بودن چیست؟
    مست آب و علوفه بودن چیست؟
    لب، اگر تر کند علی (ع)، تیغیم
    حنجرِ عارفانه تبلیغیم
    از ولایت هر آن که دم نزند
    نفس از بام صبحدم نزند
    عشق را وقت استماع رسید
    وحی در «حجة‌الوداع» رسید
    ما علی (ع) را گرفته‌ایم هنوز
    تا نبی (ص) را چو خویش، گُم نکنیم
    از سبو می‌ زدیم تا دیگر
    جام را در شراب خُم نکنیم
    ورنه «مروان»، «معاویه»، «هارون»
    همگی از نبی (ص) سخن گویند
    من، ولی، دستِ آن کسان بوسم
    کز نبی (ص) زینبی (س) سخن گویند
    غیر آل علی (ع) که می‌داند؟
    دین احمد، به تیغ، پابرجاست
    حقِّ بدعت‌گذار، شمشیر است
    جایِ احساس و عشق، دیگر جاست
    «ابن ملجم» نکشت، مولا را
    مرگ، طاقت نداشت پیش علی (ع)
    همه گفتند: امام را کشتند
    لیک زنده است تا همیشه علی (ع)
    لفط بر لفظ، من نمی‌بافم
    هر طرف بنگرم، علی (ع) بینم
    نه در آن کوچه یا در این خانه
    هرکجا بگذرم، علی (ع) بینم
    اوست نوری زلامکان و زمان
    که جهان در شعاع‌هاش، گُم است
    گر به دنبال دیدن اویی
    عکسش افتاده در «غدیر خُ«» است
    شیعه، سنی‌ترین مذهب‌هاست
    زان که سنت، ملاک هر شیعه‌ست
    زین سبب هرکه اهل سنت شد
    دم ز حیدر زند، اگر شیعه‌ست
    سنی و شیعه را اگر فرقی‌ست
    اندک است آن چنان که دشنه و تیغ
    هر دو در قلب خصم، خواهد شد
    تا که خورشید، سرزند زستیغ
    آفتاب، آفتابِ اسلام است
    بر سرِ ی، سرِ حسین (ع) ببین
    دین، به تیغ دو تیغه، مدیون است
    «خیبر» و «خندق» و «حنین» بین
    ذوالفقارِ ستیز! مولا
    کوفیانه را به قعرِ گور فرست
    جوشِ رجّاله‌هاست از شش سو
    سیصد و سیزده غیور فرست
    همرهانم! برادران! دیری‌ست
    دشمنان، در کمین ما هستند
    نه به دنبال، شوکت مایند
    در پی مسخ دین ما هستند
    بین‌ ما، تا شکاف اندازند
    فرقه‌ها ساختند، بیهوده
    اشتراکات را نهان کردند
    چون چراغی که می‌زند دوده
    روشنایی بجو، که تاریکی
    تیه گمراهی است باور کن
    مصطفی، آن که ماه کامل ماست
    هم ستاره علی‌ست، آری چون،
    علی (ع) آیینه خداوند است
    عشق از او، انعکاس می‌یابد
    نور، بر گِرِد قامتش پیچد
    ماهِ من، ناشناس می‌تابد
    یاد کن خلوتِ فقیران را
    در شبِ سرِ یثرب و کوفه
    گریه‌ها، گریه‌های مولاوار
    رازها، رازهای مکشوفه
    پرده برداشت حیدر از اسرار
    هرچه بود و نبود، با من گفت
    غصه‌ها را و زخم‌ها را سرخ
    دردها را کبود، با من گفت
    بعد از آن صحبت غریبانه
    اسمان را بنفش، می‌بنیم
    آخرین مرد، خواهد آمد و من
    آسب و تیغ و درفش، می‌بینم
    آخرین مرد، آخرین امید
    آخرین حامی ولایت حق
    آخرین گردبادِ نورانی
    انتشار عدالت مطلق
    اشعار عيد غدير خم سال 92
    ای علی، ای ارتفاعت تا خدا
    بی نهایت، بیکران، بی‌انتها
    ای علی، ای همسر بانوی اب
    جلوه حق، اسم اعظم، نور ناب
    ای علی ای خوب، ای تنهاترین
    ای ملایک با نگاهت همنشین
    ای علی، ای آفتاب حق سرشت
    ای قسیم روشنی‌های بهشت
    ای فراتر از تصور، ازخیال
    بحر عرفان، آفتاب بی‌زوال
    ای تو خورشید نهان در زیر ابر
    کوه علم و کوه حلم و کوه صبر
    چون تو مردی نیست در این روزگار
    هیچ تیغی نیز، همچون ذوالفقار
    جان ما را کن ز عشقت منجلی
    ای فدایت جان عالم، یا علی
    کاش می‌کردیم بیعت تا بهار
    می‌شکفتیم از کرامات علی
    در بهارستان او گل می‌شدیم
    زائر آواز بلبل می‌شدیم
    از غدیر خم، سبویی می‌زدیم
    در صراط عشق، هویی می‌زدیم
    زائر کوی تولا می‌شدیم
    جرعه نوش عشق مولا می‌شدیم
    با نزول سوره سبز غدیر
    باز می‌کردیم، بیعت با امیر
    با علی، آیینه‌دار سرنوشت
    وارث بوی خدا، بوی بهشت
    شد غدیر خم، هلا، ای عاشقان!
    می‌وزد عطر علی از آسمان
    چیست تفسیر غدیر خم؟ علی
    عشق را، مولا، عدالت را، ولی
    چیست تفسیر غدیر خم؟ ولا
    رستخیز عشق، بیعت با خدا
    چیست تفسیر غدیر خم؟ حریم
    رو به روی ما، صراط مستقیم
    چیست تفسیر غدیر خم؟ امید
    مژده رحمت به امت، بوی عید
    چیست آیا این غدیر خم؟ سحر
    صبح صادق، نور لبخند ظفر
    چیست آیا…؟‌ساقی و ساغر، شراب
    اتشی در جان هستی، عشق ناب
    چیست آیا… ؟ خنده فتح المبین
    روز اکمال رسالت، عید دین
    چیست آیا…؟ سیب سرخی ناگهان
    سهم ما از عشق، آری عاشقان
    در غدیر خم خدا شد منجلی
    در دل خورشیدی مولا علی
    چیره شد فرمانروای آفتاب
    گشت سهم آفرینش، نور ناب
    عشق بارید و زمین آیینه شد
    مهربانی وارد هر سینه شد
    خاک را بوی نجیب گل گرفت
    عالم هستی، تب بلبل گرفت
    آسمان شد با زمین همسایه باز
    شد زمین مهمانسرای اهل راز
    چشم‌ها با نور همبستر شدند
    قلب‌ها با هم صمیمی‌تر شدند
    قبله توحید، آن جان جهان
    روح ایمان ، خاتم پیغمبران
    در غدیرستان خم، اعجاز کرد
    راز معصوم خدا را باز کرد
    گفت پیغمبر: ‌علی نور خداست
    بعد من، او پیشوا و مقتداست
    ای شمایان! امت سبز زمین
    در میان خلق عالم، بهترین
    حرف حق این است و در آن شبهه نیست
    هم علی حق است و هم حق با علی‌ست
    عشق را در قلب خود دعوت کنید
    با علی،‌نور خدا، بیعت کنید
    این حقیقت از کسی مستور نیست
    جانشین نور، غیر از نور نیست
    در غدیر خم ولایت شد قبول
    برد بالا دست مولا را رسول
    رفت بالا دست خورشید غدیر
    شد امام و متدای ما، امیر
    عشق، بیعت کرد با نور خدا
    شد عدالت، سرور و مولای ما
    نور احمد، برگرفت از رخ نقاب
    «آفتاب آمد، دلیل آفتاب»
    زین بشارت، آسمان خندید مست
    نور بارید و طلسم شب شکست
    شد جهان، آیینه باران علی
    عالم هستی، چراغان علی
    جون علی،‌ آیینه عدل است و داد
    دست در دست علی باید نهاد
    چون علی، نور خدای سرمد است
    بیعت ما با علی، با احمدست
    شد ز عشق حق، وجودش صیقلی
    هر که بیعت کرد، با نور علی
    باز دل در کوی مستی گم شده
    عالم هستی، غدیر خم شده
    باز هم مستیم، از جام غدیر
    باده می‌نوشیم با نام امیر
    باز فصل شور و شیدایی شده
    در زمین از عشق، غوغایی شده
    آمده عید ولایت، عاشقان
    روز اکمال رسالت، عاشقان
    در غدیر خم، بیا کامل شویم
    «یاعلی» گوییم و صاحبدل شویم
    «یاعلی» گوییم تا بالا شویم
    قطره‌ها، ای قطره‌ها دریا شویم
    با علی،‌ نور خدا، بیعت کنیم
    عشق را در قلب خود، دعوت کنیم
    با علی، هم عهد و هم پیمان شویم
    هم زبان و هم دل قرآن شویم
    با علی، قرآن ناطق، بوتراب
    سوره عصمت، امام آفتاب
    چون که احمد گفت: ‌او نور جلی‌ست
    بعد من، ای عاشقان! مولا، علی‌ست
    اشعار عيد غدير خم سال 92
    اس ام اس مناسبتی را در برنا بخوانید
    اشعار عيد غدير خم سال 92
    چون وجود مقدس ازلی
    شاهد دلربای لم یزلی
    وقت پیمان گرفتن از ذرات
    با صدایی رسا و بانگ جلی
    «اولست بربکم» فرمود
    پاسخ آمد از هر طرف که: بلی
    تا بسنجد عیارشان، افرودخت
    آتشی در کمال مشتعلی
    داد فرمان، روند در آتش
    تا جدا گردد اصلی از بدلی
    فرقه‌یی ز امر حق تمرد کرد
    گشت مطرود حق ز پر حیلی
    با شقاوت قرین و مد شد
    شد پریشان ز فرط منفعلی
    فرقه دیگری در آتش رفت
    ز امر یزدان قادر ازلی
    نادر شد بهرشان چو خلد برین
    که بود این سزای خوش عملی
    با سعادت قرین شد و همدم
    گشت مقبول حق ز بی خللی
    بهر این فرقه حق عیان فرمود
    جلوات نبی و نور ولی
    که منم نور احمد مختار
    مهر من نیست غیر مهر علی
    ناگهان شد عیان در آن وادی
    نور مولا علی ز بی حللی
    چون به خود آمدند، می‌گفتند
    در حضور خدای لم یزلی
    که: علی دست قادر ازلی‌ست
    رشته ما سوا به دست علی‌ست
    اشعار عيد غدير خم سال 92
    قسم به جان تو ای عشق ای تمامی هست
    که هست هستی ما از خم غدیر تو مست
    در آن خجسته غدیر تو دید دشمن و دوست
    که آفتاب برد آفتاب بر سر دست
    نشان از گوهر آدم نداشت هر که نبود
    به خمسرای ولایت خراب و باده پرست
    به باغ خانه تو کوثری بهشتی بود
    که بر ولای تو دل بسته بود صبح الست
    در آن میانه که مستی کمال هستی بود
    به دور سرمدی‌ات هر که مست شد پیوست
    بساط دوزخیان زمین ز خشم تو سوخت
    چو در سپاه ستم برق ذوالفقار تو جست
    هنوز اشک تو بر گونه زمان جاری‌ست
    ز بس که آه یتیمان، دل کریم تو خست
    ز حجم غربت تو می‌گریست در خود چاه
    از آن به چشمه چشمش همیشه آبی هست
    هنوز کوفه کند مویه از غریبی تو
    زمانه از غم تنهایی‌ات به گریه نشست
    دمی که خون تو محراب مهر رنگین کرد
    دل تمامی آیینه‌ها ز غصه شکست
    اشعار عيد غدير خم سال 92
    صدای کیست چنین دلپذیر می‌آید؟
    کدام چشمه به این گرمسیر می‌آید؟
    صدای کیست که این گونه روشن و گیراست؟
    که بود و کیست که از این مسیر می‌آید؟
    چه گفته است مگر جبرییل با احمد؟
    صدای کاتب و کلک دبیر می‌آید
    خبر به روشنی روز در فضا پیچید
    خبر دهید:‌کسی دستگیر می‌آید
    کسی بزرگ‌تر از آسمان و هر چه در اوست
    به دست‌گیری طفل صغیر می‌آید
    علی به جای محمد به انتخاب خدا
    خبر دهید: بشیری به نذیر می‌آید
    کسی که به سختی سوهان، به سختی صخره
    کسی که به نرمی موج حریر می‌آید
    کسی که مثل کسی نیست، مثل او تنهاست
    کسی شبیه خودش، بی‌نظیر می‌آید
    خبر دهید که: دریا به چشمه خواهد ریخت
    خر دهید به یاران: غدیر می‌آید
    به سالکان طریق شرافت و شمشیر
    خبر دهید که از راه، پیر می‌آید
    خبر دهید به یاران:‌دوباره از بیشه
    صدای زنده یک شرزه شیر می‌آید
    خم غدیر به دوش از کرانه‌ها، مردی
    به آبیاری خاک کویر می‌آید
    کسی دوباره به پای یتیم می‌سوزد
    کسی دوباره سراغ فقیر می‌اید
    کسی حماسه‌تر از این حماسه‌های سبک
    کسی که مرگ به چشمش حقیر می‌آید
    غدیر آمد و من خواب دیده‌ام دیشب
    کسی سراغ من گوشه گیر می‌آید
    کسی به کلبه شاعر، به کلبه درویش
    به دیده بوسی عید غدیر می‌آید
    شبیه چشمه کسی جاری و تبپنده، کسی
    شبیه آینه روشن ضمیر می‌آید
    علی (ع) همیشه بزرگ است در تمام فصول
    امیر عشق همیشه امیر می‌آید
    به سربلندی او هر که معترف نشود
    به هر کجا که رود سر به زیر می‌آید
    شبیه آیه قرآن نمی‌توان آورد
    کجا شبیه به این مرد، گیر می‌آید؟
    مگر ندیده‌ای آن اتفاق روشن را؟
    به این محله خبرها چه دیر می‌آید!
    بیا که منکر مولا اگر چه آزاد است
    به عرصه گاه قیامت اسیر می‌آید
    بیا که منکر مولا اگر چه پخته، ولی
    هنوز از دهنش بوی شیر می‌آید
    علی همیشه بزرگ است در تمام فصول
    امیر عشق همیشه امیر می‌آید…
    اشعار عيد غدير خم سال 92
    آسمان، سرپناه مولا بود
    و زمین، کارگاه مولا بود
    عاشقی، پابه‌پای او می‌رفت
    چشم نرگس، نگاه مولا بود
    هرچه می‌کرد، دلبری می‌کرد
    مهربانی، سپاه مولا بود
    عدل و آزادگی، که گم می‌شد
    چشم مردم، به راه مولا بود
    روز، هر چیز داشت؛ از او داشت
    و شبان، شاهراه مولا بود
    روز و شب را، به کار، وا می‌داشت:
    این، سپید و سیاه مولا بود!
    آب، از الغدیر، برمی‌داشت
    مَشربی، که گواه مولا بود
    کوفه، هرچند هم، که بد می‌کرد
    باز هم، در پناه مولا بود!
    پدر خاک بود و، خاکی بود
    بی‌گناهی، گناهِ مولا بود!
    اشعار عيد غدير خم سال 92
    به آتش می‌کشم آخر زبان سربه‌زیرم را
    به توفان می‌سپارم اسمان‌های اسیرم را
    منم من، گردبادی خسته‌ام، زندانی خویشم
    بگیرید آی مردم دست‌‌های ناگزیرم را
    تمام عمر باقی مانده‌اش را گریه خواهد کرد
    اگر توفان بخواند خنده‌های دور و دیرم را
    درختان گردبادی رو به خورشیدند، از آن دم
    که خواندم در مسیر باد، اندوه غدیرم را
    شبی اندوه تابان علی (ع) از چاه بیرون شد
    شبی سیراب دیدم جان سر تا پا کویرم را

    من تشنه جان را بیا ای امیر
    شرابی بنوشان زخم غدیر
    که تا جان جانم پر از می شود
    درون خالی از غیر چون نی شود
    چو نی گشتم آنگه طوافی کنم
    به پا شورشی نینوائی کنم
    که نی را بود نینوائی نسب
    اگر ناله دارد نباشد عجب
    پس از ماجراهای دشت بلا
    عجب شعله خیز است نی را نوا
    چرا درد می بارد از نای نی
    که این آتش انداخت در جان وی؟
    ***
    غدیر هدیه نور از خدای پیغمبر
    غدیر آینه دار علی ولی الله است
    غدیر عید همه عمر با علی بودن
    غدیر نقش ولای علی به سینه ماست
    غدیر روشنی چشم پیروان علی است
    غدیر از دل تنگ رسول عقده گشاست
    غدیر یک سند زنده یک حقیقت محض
    غدیر خاطره ای جاودانه و زیباست
    غدیر با همگان هم سخن ولی خاموش
    غدیر با همه کس آشنا ولی تنهاست
    هنوز از دل تفتیده غدیر
    بلند صدای مدح علی با نوای روح افزاست
    هنوز ناله اکملت دینکم گوید
    هنوز طوطی اتممت نعمتی گویاست
    که هر که را که پیمبر منم علی مولاست
    علی علیم و علی عالم و علی اعلاست
    علی ولی و علی والی و علی والاست
    علی است حق و حقیقت به دور او گردد
    علی است عدل و عدالت به خط او پویاست
    علی است حج و علی کعبه و علی زمزم
    علی صفا و علی مروه و علی بطحاست
    علی صرط و علی محشر و علی میزان
    عل بهشت و علی کوثر و علی طوباست
    علی اذان و اقامه علی رکوع و سجود
    علی قیام و قعود و علی سلام و دعاست
    علی محمد و یاسین و قدر و کوثر و نور
    علی مزمل و اللیل ویوسف و طاهاست
    علی به قول محمد (ص) در مدینه علم
    زدر در آی که راه خطا همیشه خطاست
    حدیث منزله را زعلی بگیر و به خلق بگو
    مخالف هارون مخالف موسی است
    حدیثی از دو لب مصطفی مراست به یاد
    به آب زر بنویسم اگر رواست روا
    تو گوئی آنچه دو گوشم بود به گفته او
    که گفت خصم علی کافر است یا زنسل زناست
    خدا گواست پی دشمن علی نروم
    حلال زاده رهش از حرام زاده جداست
    چگونه قاتل زهرا امام خلق شود
    مدینه مرده شرف نیست یا علی تنهاست
    چگونه غیر علی را امام خود دانم
    که او سرا پا آئینه رسول خداست
    مرا به روز قیامت به خلد کاری نیست
    بهشت من همه در خلوت علی پیداست
    جهنم است بهشتی که بی علی باشد
    جحیم با رخ نورانی علی زیباست

    ***
    می خواستم شعری بگویم
    تا پر کنی از باده کوثر سبویم
    می خواستم از اوج پروازت بگویم
    ای نازنین من ، من از نازت بگویم
    می خواستم از نرگس مستت بگویم
    از بوسه های عشق بر دستت بگویم
    می خواستم یک شمه از کارت بگویم
    مهر درخشان از شب تارت بگویم
    یکباره عقل خفته ام بیدار گردید
    مدح تو ای مولای من دشوار گردید
    دیدم که از وصف تو گفتن ناتوانم
    مثل غباری پیش راه آسمانم
    دیدم که تو از ما سوی الله هم سوائی
    دیدم تو عبدی لیک مانند خدائی
    تو از حریر نوری و من جنس خاکم
    خورشید رحمت بی عنایاتت هلاکم
    ترسیدم از نور رخ تو کور گردم
    موسای سر در گم به کوه طور گردم
    عقلم نهیبم زد که ای مسکین کجائی
    گفتا که بس کن بی مروت بی حیائی
    در این خیال واهی خود راه بستم
    در انتظار توبه در راهت نشستم
    گفتم که بر دامانت امشب سر گذارم
    گردن به زیر بوسه خنجر گذارم
    تا ذوالفقار تو ببوسد گردنم را
    در خون کشاند تیغ عشق تو تنم را
    بگذار امشب با دلت همسایه باشم
    گر چه کویرم لیک زیر سایه باشم
    ای چلچراغ عشق روشن کن دلم را
    ای باغبان باغ گلشن کن دلم را
    ای بوتراب عشق خاکی بر سرم کن
    اول گلم کن بعد از آن هم پرپرم کن
    ای حیدر پردرد امشب باورم کن
    در این غریبی آشنا با کوثرم کن
    بگذار تا با عشق کوثر خو بگیرم
    هر چند خارم از گل تو بو بگیرم
    بگذار باشم روی آن چادر غباری
    بخشد مگر زهرا به عبدش اعتباری

    ***

    یا علی
    يا على نام تو بردم نه غمى ماند و نه همى
    بأبى أنت و أمّى
    گوئيا هيچ نه همى به دلم بوده، نه غمى
    بأبى أنت و أمّى
    منكر عيد غدير خم و آن خطبه و تنزيل
    كر و كور است و عرازيل
    با كر و كور چه عيد و چه غديرى و چه خمى
    بأبى أنت و أمّى
    استاد شهریار
    ***

    ***
    آهنگ غدیر از دل خم بر گوش است
    سرمست کنار قدحی می نوش است
    چون بوی ولایت علی می آید
    احمد بنگر که حیدرش بر دوش است

    ***
    اگرنیکو سرشتم یا که زشتم
    اگر از اهل دوزخ یا بهشتم
    زخاک قبر من چون خشت سازند
    گل عشق علی روید ز خشتم

    ***
    عمریست که دم به دم علی می گویم
    در حال نشاط و غم علی می گویم
    یک عمر علی گفتم و اانشاءالله
    تا آخر عمر هم علی می گویم

    ***
    هرچه هستم هرچه پستم یاعلی
    دل به الطاف تو بستم یا علی
    با تو آن عهدی که بستم نشکنم
    من به عهدم پای بستم یا علی
    من خدا را از طریق عشق تو
    می پرستم می پرستم یا علی
    دوستم با دوستت از جان و دل
    دشمنت را دشمن هستم یا علی

    ***

    بسوزانْ دیده ، دیگرْ بین شو ای دل
    در این بُستان ، شگفتی‏ چین شو ای دل
    شگفتی ، جمعِ اضداد است ، آری
    ز شورِ یا علی ، شیرین شو ای دل .

    ***
    دشت غوغا بود،غوغا بود،غوغا در غدير
    موج مى‏زد سيل مردم مثل دريا در غدير
    در شكوه كاروان آن روز با آهنگ زنگ‏
    بى‏گمان بارى رقم مى‏خورد فردا در غدير
    اى فراموشان باطل سر به پايين افكنيد
    چون پيغمبر دست حق را برد بالا در غدير
    حيف اما كاروان منزل به منزل مى‏گذشت‏
    كاروان مى‏رفت و حق مى‏ماند تنها در غدير!!

    ***
    باده بده ساقیا ، ولى ز خم غدیر
    چنگ بزن مطربا ، ولى به یاد امیر

    وادى خم غدیر ، منطقه نور شد
    باز کف عقل پیر ، تجلى طور شد

    " آیة الله کمپانى

    ***
    تحیر زاده شد در اهلِ بینش
    خدا تعریف شد با این گزینش
    ... وَ یادِ دلْ‏نوازش ناتمام است ،
    علی (ع) مردِ تمامِ آفرینش !

    ***
    سبو مست از لبِ فرزانه ‏ات شد
    غدیر آمد پُر از خُم خانه ‏ات شد
    خدا را شکر از این دل ، چون سرانجام
    سرِ عقل آمد و دیوانه ‏ات شد !

    ***
    دو روزِ نیستی ، هستم کن ای عشق
    رهایم نه ، که پابستم کن ای عشق
    خُمار آلوده حقم بیا باز
    به جامی از علی(ع) مستم کن ای عشق !

    زیر لوای علی صف کشیده ایم / چشم انتظار مهدی آل محمدیم
    غدیر خجسته باد
    ************اس ام اس عید غدیر خم 91************
    چون نامه ی اعمال مـرا پـیـچیدند / بردند به میزان عمل سنجیدند
    بیش از همه کس گناه ما بود ولی / آن را به محبت علی بخشیدند
    عید غدیر خم مبارک
    ************اس ام اس عید غدیر خم 91 ************
    آمد غدیر و شیر خدا شد اماممان / در راه او فدا بنماییم جانمان
    عیــد غــدیر آمده بــیـعت کنیم مــا / بـا وارث غدیــر امام زمانمان
    ************اس ام اس عید غدیر خم 91************
    به روز غدیر خم از مقام لم یزلی / به کائنات ندا شد به صوت جلی
    که بعد احمد مرسل به کهتر و مهتر / امام و سرور و مولا علیست علی
    عید غدیر خم مبارک
    ************اس ام اس عید غدیر خم 91************
    دلا امشب به می باید وضو کرد / و هر ناممکنی را آرزو کرد
    عید غدیر مبارک
    ************اس ام اس عید غدیر خم 91************
    خورشـیـد شکـفـته در غدیر است علی / بـاران بـهــار در کویــر است عـلی
    بر مسند عاشقی شهی بی همتاست / بر ملک محمدی امیر است علی
    عید غدیر خم مبارک
    ************اس ام اس عید غدیر خم 91************
    ما زین جهان از پی دیدار می رویم، از بهر دیدن حیدر کرار می رویم
    درب بهشت گر نگشایند به روی ما، گوییم یا علی و ز دیوار می رویم
    عید غدیر خم مبارک
    ************اس ام اس عید غدیر خم 91************
    خدایا به حق شاه مردان / مرا محتاج نامردان مگردان
    فرا رسیدن عید غدیرخم بر عاشقان آن حضرت مبارک
    ************اس ام اس عید غدیر خم 91************
    باز تابید از افقْ روزِ درخشانِ غدیر / شد فضا سرشار عطرِ گل ز بستان غدیر
    موج زد دریای رحمت در بیابان غدیر / چشمه های نور جاری شد ز دامان غدیر
    ************اس ام اس عید غدیر خم 91************
    ای غدیر خم که هستی روز بیعت با امام / بر تو ای روز امامت از همه امت سلام
    از تو محکم شد شریعت، وز تو نعمت شد تمام / ما به یاد آن مبارک روز و آن زیبا پیام
    ************اس ام اس عید غدیر خم 91************
    نور عالم از ولی داریم ما / اول و آخر علی(ع) داریم ما
    ************اس ام اس عید غدیر خم 91************
    از جام و سبو گذشت کارم / وقت خُم و نوبت غدیر است
    امروز به امر حضرت حق / بر خلق جهان علی(ع) امیر است
    ************اس ام اس عید غدیر خم 91************
    بر سرِ آسمانی آن ظهر / آیه‌های شکوه نازل شد
    مژده دادند ایه‌های شکوه / دین احمد(ص) دوباره کامل شد
    .
    در غدیر خم، ولایت شد قبول / برد بالا دست مولا را رسول
    رفت بالا دست خورشید غدیر / شد امام و مقتدای ما، امیر
    .
    روز محشر پرسید ز من رب جلی
    گفت تو غرق گناهی ؟ گفتمش یا رب بلی
    گفت پس آتش نمیگیرد چرا جسم و تنت
    گفتمش چون حک نمودم روی قلبم یا علی
    .
    آنان که علی خدای خود پندارند
    کفرش به کنار عجب خدایی دارند
    .
    قرآن به جز از وصف علی آیه ندارد ایمان به جز از حب علی پایه ندارد
    گفتم بروم سایه ی لطفش بنشینم گفتا که علی نور بود سایه ندارد
    .
    آسمان رقصید و بارانی شدیم
    موج زد دریا و طوفانی شدیم
    بغض چندین ساله ی دل باز شد
    یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
    .
    على در عرش بالا بى نظير است / على بر عالم و آدم اميراست / به عشق نام مولايم نوشتم / چه عيدى بهتر از عيد غدير است؟
    عيد غدير بر جنابعالي و خانواده محترمتان مبارکباد
    .
    نازد به خودش خدا كه حيدر دارد
    درياي فضاﺋلي مطهر دارد
    همتاي علي نخواهد آمد والله
    صد بار اگر كعبه ترك بردارد
    عيد غدير خم مبارك
    .
    اوصاف علی به هر زبان باید گفت / این ذکر به پیدا و نهان باید گفت
    در جشن ولی عهدی مسعود علی / تبریک به صاحب الزمان باید گ
    .


    اشعار:
    کیست مولا نور حق را منجلی
    حجـت بر حـق حـق یـعـنی عــلی

    درولایــت حـب او تـکویـنـی اسـت
    دیــن مـنهای عـلی بـی دیـنی است

    بی علی در جسم هستی روح نیست
    کـشـتی شـرع نبــی را نــوح نـیـسـت

    بی عـلی قـران کـتاب بــی بـهاسـت
    چـون عـلی ایـات حـق را محتـواسـت

    بــــی عــلی اسـلام تـمـسـالی بـود
    درمــثـل چـون طـبـل تــو خـالـی بـود

    بـی عـلی اصـل عـبادت باطـل است
    بـی علی هر کس بمیرد جاهل است

    بـی عـلی تـقوا گلی بـی رنگ بوست
    بـندگـی هـمچـون نـماز بـی وضـوست
    .
    مهر تابان ولايت شد نمايان در غدير
    باز بخشيد اين بشارت، خلق را جان در غدير
    خوان و احسان و كرم گسترد يزدان تا كند
    عالمى را بر سر اين سفره مهمان در غدير
    از طواف كعبه امروز آن كه بر گردد، يقين‏
    حج او مقرون بود با عهد و پيمان در غدير
    وه! چه غوغايى است د رآن سرزمين از جوش خلق !
    موج انسان بين، بيابان در بيابان در غدير !
    از جهاز اشتران شد منبرى آراسته
    باشكوهى برتر از تخت سليمان در غدير
    بر سر دست نبى تهليل گويان، مرتضى
    اشك شوق از ديده مى‏بارد چو باران در غدير
    اقتران مهر و مه دارد تماشا، نى عجب‏
    گر شود جبرئيل هم آيينه گردان در غدير
    دل درون سينه طغيان كرد و هوش از سر پريد
    تا طنين انداز شد آيات قرآن در غدير
    سينه پاك پيمبر گشت سر شار از شعف
    آيه «بلغ» چو نازل شد زيزدان در غدير
    تا ز «اكملت لكم» پر شد فضا، جبريل گفت:
    با خود آوردم پيام از حى سبحان در غدير
    مصطفى تا مرتضى را همچو جان دربر گرفت
    يوسفش را كرد پيدا، پير كنعان در غدير
    تا على شد جانشين خاتم پيغمبران
    آشكارا شد همه اسرار پنهان در غدير
    «هر كه من مولاى اويم اين على مولاى اوست»
    اين ندا پيچيد در گوش بزرگان در غدير
    خاطر اهل ولا زين گفته شد اميدوار
    نا اميد از رحمت حق گشت شيطان در غدير
    تا جهان را از عدالت پر كند همچون نبى‏
    مرتضى بگرفت از او، منشور و پيمان در غدير
    از نبوت د رجهان، اسلام اگر شد منتشر
    شد ولايت دين يزدان را نگهبان در غدير
    در حقيقت شد مسلمان هر كه با اخلاص داد
    دست بيعت با على، مانند سلمان در غدير
    گر به صدق و راستى آيد سوى اين آبگير
    هر خطا كارى شود پاكيزه دامان در غدير
    شد جهان روشن ز انوار اميرالمؤمنين
    چلچراغ عشق و ايمان شد فروزان در غدير
    «سرويا»! شكر خدا در موسم «حج وداع»
    .

    دشت غوغا بود، غوغا بود، غوغا در غدير
    موج مى‏زد سيل مردم، مثل دريا در غدير
    تشنگيها بود و توفان بود و شن بود و غبار
    محشرى از هر چه با خود داشت صحرا، در غدير
    كاروان آرام و بى تشويش لنگر مى‏گرفت
    تا بگيرد كاروان سالارشان جا در غدير
    گردها خوابيد كم كم، كاروان خاموش شد
    تا پيمبر خود چه خواهد گفت آيا در غدير!
    تا افق انبوه مردان صحارى بود و دشت
    و سكوتى، تا كند آن مرد لب وا در غدير
    مرد اما با نگاهى گرم در چشمان شوق
    جستجو مى‏كرد محبوبش على را در غدير
    پس به مردان عرب فرمود: «بعد از من على است
    هر كه من مولاى اويم اوست مولا در غدير»
    گردها خوابيده بود و كاروان خاموش بود
    خوانده مى‏شد انتهاى قصه ما در غدير
    در شكوه كاروان آن روز با آهنگ زنگ
    بى گمان بارى رقم مى‏خورد فردا در غدير
    اى فراموشان باطل! سر به پايين افكنيد!
    چون پيمبر دست حق را برد بالا در غدير
    حيف! اما كاروان منزل به منزل مى‏گذشت

    .
» بازگشت | تاریخ : 6 اردیبهشت 1403 | توسط : admin2 | بازدیدها : 1 868 | نظرات : 0

بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد که شما عضو سایت نیستید .
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید.

اضافه کردن نظر جدید

    
نام شما :
ایمیل شما :
  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent
کد امنیتی :
عکس خوانده نمی شود
کد را وارد کنید :

 
    

2013 © Designed by: ALETAHA | سرویس RSS خبری : RSS خبری RSS خبری | ALETAHA